flower

/ˈflaʊər//ˈflaʊə/

معنی: سر، شکوفه، گل، نخبه، درخت گل، شکوفه دادن، گلکاری کردن، گل کردن
معانی دیگر: گیاه گل دار، بهترین بخش هرچیز، گل سرسبد، زبده، سرآمد، تریای جوانی، (شیمی - هر ماده ی پودر مانندی که از بخار تغلیظ شده گرفته شده باشد) گرده ها، گل دادن یا کردن، شکوفیدن، گل آوردن، به اوج خود رسیدن، شکوفا شدن (استعداد یا تمدن و غیره)، دارای طرح گل دار کردن، گل و بته دار کردن، دوران شکوفایی، دوران رونق، (هرچیز تزیینی به ویژه در سخن و نگارش) آذین، نوشت آذین، گفتارآذین، (با گل تزیین کردن) گل آذین کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the part of a plant, often marked by a distinctive color or fragrance, that generates fruit or seeds; blossom.
مشابه: bloom, blossom

(2) تعریف: a plant capable of producing blossoms, grown primarily for visual enjoyment.

(3) تعریف: the best or most flourishing example or state of something.
مشابه: bloom, flush, nonesuch, prime

- He was the flower of his generation.
[ترجمه فرهام] او نسل گل خود بود
|
[ترجمه آرش آمیرزاده] او سرآمد نسل خویش بود
|
[ترجمه گوگل] او گل نسل خود بود
[ترجمه ترگمان] او گل نسل خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She is in the flower of her life.
[ترجمه English language] او در زندگی اش گل است
|
[ترجمه آرش آمیرزاده] او در عنفوان جوانی اش است.
|
[ترجمه گوگل] او در گل زندگی خود است
[ترجمه ترگمان] او در گل زندگی خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the state of blossoming.
مشابه: bloom, blossom
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: flowers, flowering, flowered
• : تعریف: to blossom or produce flowers, as a plant; bloom; mature.
مشابه: bloom, blossom
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: flowerlike (adj.)
• : تعریف: to spread or cover with flowers.

جمله های نمونه

1. flower arrangement
گل آرایی،پهلوی هم چینی گل ها

2. a flower bed
باغچه ی گل

3. a flower bulb
پیاز گل

4. a flower garden
باغچه ی گل

5. a flower judge
گل شناس

6. a flower show
نمایشگاه گل

7. aggregate flower
گل فراهم

8. artificial flower
گل مصنوعی

9. the flower bushes cushioned her fall, otherwise she would have been dead
بته های گل از شدت سقوط او کاستند و الا مرده بود.

10. this flower has green sepals and yellow petals
این گل کاسبرگ سبز و گلبرگ زرد دارد.

11. yellow flower
گل زرد

12. a fugacious flower
گل کم پای

13. a long-stemmed flower
گل ساقه بلند

14. a pink flower
گل صورتی رنگ

15. a potted flower
گل توی گلدان

16. a red flower against a black background
گل قرمز در زمینه ی سیاه

17. an open flower
گل شکفته

18. she misted flower leaves with a sprayer
او با افشانه روی برگ گل ها آب می پاشید.

19. these bushes flower throughout summer
این بته ها در سرتاسر تابستان گل می دهند.

20. don't lift the flower bulbs before leaves are brown
پیش از زرد شدن برگ ها،پیازهای گل را نکنید.

21. he plucked a flower for his mother
گلی برای مادرش چید.

22. to weed a flower garden
وجین کردن باغچه

23. in (or into) flower
پر از گل،پرگل،شکوفا،گل دار

24. a bract subtending a flower
برگی که گل را در بر می گیرد

25. a dish with a flower design
بشقاب با نقش گلدار

26. he is in the flower of his youth and strengh
او در شور جوانی و نیرومندی است.

27. nature has endowed this flower with beauty so that it may attract butterflies
طبیعت به این گل زیبایی داده است تا پروانه را جلب کند.

28. rampant beds of red flower
باغچه های انبوه گل های قرمز

29. soon the trees will flower and the sky will smile
به زودی درختان گل خواهند داد و آسمان لبخند خواهد زد.

30. the country lost the flower of its manhood in that war
در آن جنگ،کشور گل سرسبد مردان خود را از دست داد.

31. the garden had beautiful flower borders
باغ حاشیه های گلکاری شده ی زیبایی داشت.

32. the war took the flower of the nation's youth
جنگ گل های سرسبد جوانان ملت را ربود.

33. he planted flowers in the flower bed
او در باغچه گل کاشت.

34. i will send you a flower
برایت گلی خواهم فرستاد.

35. the architectural design of a flower
طراحی ساختار یک گل

36. the beloved gave me a flower
محبوبه گلی به دست من داد

37. the geraniums will be in flower next spring
شمعدانی ها بهار آینده گل خواهند کرد.

38. the petals of a blossoming flower
گلبرگ های یک گل شکوفا

39. after retirement his only interest was flower gardening
پس از بازنشستگی یگانه دلبستگی او گلکاری بود.

40. pari scattered the seeds in the flower garden
پری تخم ها را در باغچه پاشید.

41. the children were hopping around the flower bed
بچه ها دور باغچه لی لی می کردند.

42. to jolly up a room with flower pots
با گلدان های گل به اتاق جلوه بخشیدن

43. he crossed together two flowers and came up with this flower
او دو گل را با هم پیوند زد و این گل را به وجود آورد.

مترادف ها

سر (اسم)
slide, secret, edge, end, mystery, point, acme, top, head, tip, inception, beginning, chief, origin, apex, vertex, cover, corona, incipience, headpiece, extremity, glide, piece, flower, lid, pate, noddle, pash, plug, inchoation, lead-off, nob, noggin, sliding

شکوفه (اسم)
chrysalis, bloom, blossom, flower, bud, flower bud

گل (اسم)
mud, clay, lair, blossom, flower, silt, slob, slobber, slosh

نخبه (اسم)
elite, flower

درخت گل (اسم)
flower

شکوفه دادن (فعل)
flower

گلکاری کردن (فعل)
flower

گل کردن (فعل)
flourish, flower, effloresce

انگلیسی به انگلیسی

• plant blossom, bloom; sprouting; prime, climax; best part of something; state of being in bloom, flourishing
bloom, blossom; develop, mature; cover in flowers; decorate with a floral pattern
the flowers on a plant are the coloured parts that grow on its stems, as opposed to its leaves.
flowers are also small plants that are grown for their flowers, as opposed to trees, shrubs, and vegetables.
when a plant or tree flowers, its flowers appear and open.
when an idea, artistic style, or political movement flowers, it develops fully and is successful; a literary use.
see also flowered, flowering.

پیشنهاد کاربران

علاوه بر تمامی معانی مربوط به گل، در دوران قدیم وقتی برای یه دختر از فعل flowered استفاده میشد به این معنی بود که چرخه ی قاعدگی اون دختر شروع شده، یا اولین پریودش رو گذرونده.
گل
مثال: She picked a beautiful flower from the garden.
او یک گل زیبا از باغ چید.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
۲ کلمه flower و flour از نظر تلفظ یکسان هستند
Flower به معنی گُل
flour به معنی آرد
Flower یعنی گل
نمونه جمله: there are colorful flowers in the gardan.
معنی جمله: گیاهان رنگارنگی در باغچه هست
flower ( n ) ( flaʊər ) =the colored part of a plant from which the seed or fruit develops.
flower
Flower:گل
Flour:آرد
Floor:طبقه ، کف
دوتای اولی تلفشون خیلی شبیه
گل 🌺🌸
بهترین دوران
گل، خوشبو
گل دیگه
flower
I will give the flower to your sister during the engagement
Get married in the coming months
If he likes the boy himself
واژه flower به معنای گل
واژه flower به معنای گل به بخش رنگی یک گیاه گفته می شود که از بالای ساقه می روید و تبدیل به میوه یا دانه می شود. گل ها معمولا برای مدت کوتاهی باقی می مانند. مثلا:
a bunch of flowers ( یک دسته گل )
a flower garden ( یک باغ گل )
منبع: سایت بیاموز
تقویت شدن/کردن، موفق شدن، بیشتر شدن، به ثمر و بار نشستن
Sara planted flowers in her garden
سارا گل ها را در باغچه اش می کاشت.

گیاه گل دار، بهترین بخش هرچیز، گل سرسبد، زبده، سرآمد، تریای جوانی، ( شیمی - هر ماده ی پودر مانندی که از بخار تغلیظ شده گرفته شده باشد ) گرده ها، گل دادن یا کردن، شکوفیدن، گل آوردن، به اوج خود رسیدن، شکوفا شدن ( استعداد یا تمدن و غیره ) ، دارای طرح گل دار کردن، گل و بته دار کردن، دوران شکوفایی، دوران رونق، ( هرچیز تزیینی به ویژه در سخن و نگارش ) آذین، نوشت آذین، گفتارآذین، ( با گل تزیین کردن ) گل آذین کردن
...
[مشاهده متن کامل]

سر، شکوفه، گل، نخبه، درخت گل، شکوفه دادن، گلکاری کردن، گل کردن

Noun :
the finest individuals or thing out of a number of people or things
بهترین . . . از . . .
prize
treasure
pearl
gem
jewel
best
finest
top
prime

گل. . . .
شکوفه
flourish
گل
بهترین بخش هر چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس