flow through

پیشنهاد کاربران

جریان عبوری از . . .
Ex. Amount of blood flowing through the kidneys
مقدار جریان خون عبوری از کلیه ها
( تاثیر عملی ) متوجه چیزی یا کسی شدن
تحت تاثیر قرار دادن
جریان میان گذر
عبور میکند
تاثیر گذاشتن بر