flourishing

/ˈflərɪʃɪŋ//ˈflərɪʃɪŋ/

معنی: طلوع، سرسبز
معانی دیگر: درحال ترقی، پیشرفت کننده، رشدکننده، اباد

جمله های نمونه

1. the country's foreign trade was flourishing
بازرگانی برون مرزی کشور شکوفا بود.

2. she ran out of the room flourishing a letter
در حالی که نامه ای را در دست تکان می داد از اتاق بیرون دوید.

3. Archaeologists attribute the ruin to a flourishing prehistoric kingdom.
[ترجمه گوگل]باستان شناسان این ویرانه را به پادشاهی در حال شکوفایی ماقبل تاریخ نسبت می دهند
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان این ویرانی را به یک پادشاهی دوران پیش از تاریخ نسبت می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Those plants you gave me are flourishing.
[ترجمه گوگل]آن گیاهانی که به من دادی در حال شکوفایی هستند
[ترجمه ترگمان]آن گیاهان که به من دادید در حال شکوفایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Markets are flourishing and prices are stable.
[ترجمه گوگل]بازارها رونق دارند و قیمت ها ثابت است
[ترجمه ترگمان]بازارها ترقی می کنند و قیمت ها پایدار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The economy is booming and small businesses are flourishing.
[ترجمه گوگل]اقتصاد در حال رونق است و مشاغل کوچک در حال شکوفایی هستند
[ترجمه ترگمان]اقتصاد در حال ترقی است و تجارت های کوچک ترقی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was a flourishing black market.
[ترجمه گوگل]بازار سیاه پر رونقی بود
[ترجمه ترگمان]بازار سیاهی در حال ترقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Centuries ago, this deserted place was a flourishing town, but a tornado is said to have wiped it out.
[ترجمه گوگل]قرن‌ها پیش، این مکان متروک شهری پر رونق بود، اما گفته می‌شود که گردباد آن را از بین برده است
[ترجمه ترگمان]قرن ها پیش، این مکان متروک شهر پر رونق بود، اما یک تورنادو به او گفته بود که آن را پاک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They had to remain clear of the flourishing streets until the peak hour was over.
[ترجمه گوگل]آنها باید تا پایان ساعت اوج از خیابان های پر رونق دور می ماندند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند تا زمانی که ساعات اوج به پایان رسیده بود، در خیابان های پر رونق باقی بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Prices have been decontrolled and markets are flourishing.
[ترجمه گوگل]قیمت ها کنترل نشده و بازارها در حال رونق هستند
[ترجمه ترگمان]قیمت ها افزایش یافته اند و بازارها در حال شکوفایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unfair competition had knocked up the once flourishing business.
[ترجمه گوگل]رقابت ناعادلانه، تجارتی را که زمانی شکوفا می کرد، نابود کرده بود
[ترجمه ترگمان]رقابت عادلانه بار دیگر تجارت را رونق داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His business seemed to be flourishing.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید تجارت او در حال رونق است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که کارش پیشرفت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She came in smiling, flourishing her exam results.
[ترجمه گوگل]او با خندان وارد شد و نتایج امتحانش را شکوفا کرد
[ترجمه ترگمان]او با لبخند وارد شد و نتایج امتحان را ترقی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There's a flourishing trade in second-hand video machines.
[ترجمه گوگل]تجارت رونق در ماشین های ویدئویی دست دوم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک تجارت پررونق در ماشین های ویدئویی دست دوم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طلوع (اسم)
blooming, rise, rising, flourishing

سرسبز (صفت)
prosperous, flourishing, verdurous

انگلیسی به انگلیسی

• prospering, thriving, successful

پیشنهاد کاربران

روانشناسی مثبت گرا : شکوفایی
شکوفا
how a well nourished body supports a flourishing thinker
مترقی
شکوفایی
flourishing ( adj ) = رو به رشد، در حال ترقی، در حال پیشرفت، پررونق، موفقیت آمیز ، شکوفا
مترادف است با کلمه : thriving ( adj )
examples:
1 - Small flourishing companies would be harmed by an increase in the minimum wage.
...
[مشاهده متن کامل]

شرکت های کوچک رو به رشد با افزایش حقوق حداقلی آسیب می بینند.
2 - There's a flourishing trade in these kind of items.
تجارت پررونقی در این نوع اقلام وجود دارد.

پررونق
شادابی
روبه رشد، درحال ترقی، درحال شکوفایی/پیشرفت
شکوفایی، رونق، ترقی
شکوفایی استعداد علمی
Flourishing talent
شکوفا شونده، رونق گیرنده

بپرس