floundered

پیشنهاد کاربران

واژه ی floundered به معنای درگیر مشکل شدن، بی هدف و ناتوانانه حرکت کردن، دست و پا زدن است.
"It was too late, however, to help the Ripper investigation that floundered in its ignorance of modern forensic techniques. "
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه جمله:
�با این حال، دیگر خیلی دیر بود که به تحقیقات دربارهٔ ریپر کمکی کند؛ تحقیقاتی که به دلیل ناآگاهی از تکنیک های مدرن جرم شناسی درگیر مشکل و ناکارآمدی شده بود. �
flounder معمولاً وقتی استفاده می شود که کسی یا چیزی در تلاش و سردرگم باشد و پیشرفت نکند.
مترادف ها: struggle, stumble, falter