فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: flops, flopping, flopped
حالات: flops, flopping, flopped
• (1) تعریف: to fall down or over in a limp or heavy manner.
• مشابه: plump
• مشابه: plump
- His hair flops over his face.
[ترجمه گوگل] موهایش روی صورتش می ریزد
[ترجمه ترگمان] موهایش روی صورتش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] موهایش روی صورتش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She flopped on the bed and began to cry.
[ترجمه گوگل] روی تخت افتاد و شروع کرد به گریه کردن
[ترجمه ترگمان] روی تخت افتاد و شروع به گریه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] روی تخت افتاد و شروع به گریه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to wave or flap loosely or erratically.
- The fish flopped in the net.
• (3) تعریف: (informal) to fail completely.
• متضاد: succeed
• مشابه: fold, miss
• متضاد: succeed
• مشابه: fold, miss
- They put a lot of work into the play's production, but it flopped anyway.
[ترجمه گوگل] آنها برای تولید نمایشنامه زحمت زیادی کشیدند، اما به هر حال شکست خورد
[ترجمه ترگمان] آن ها کار زیادی در تولید این نمایشنامه کردند، اما به هر حال شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها کار زیادی در تولید این نمایشنامه کردند، اما به هر حال شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She flopped as an actress.
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک بازیگر شکست خورد
[ترجمه ترگمان] او خود را بازیگر سینما کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او خود را بازیگر سینما کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: (informal) to sleep.
- Can I flop on your couch just for tonight?
[ترجمه Nia] میشه فقط امشب روی کاناپه بخوابم؟|
[ترجمه گوگل] آیا می توانم فقط برای امشب روی مبل شما بنشینم؟[ترجمه ترگمان] میشه فقط واسه امشب روی کاناپه بخوابی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to drop, fall, or flap limply or heavily.
• مشابه: plump
• مشابه: plump
- He flopped his laundry on the bed.
[ترجمه گوگل] لباسهایش را روی تخت انداخت
[ترجمه ترگمان] لباس ها را روی تخت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لباس ها را روی تخت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: flopper (n.)
مشتقات: flopper (n.)
• (1) تعریف: the act or sound of flopping.
• مشابه: plump
• مشابه: plump
- The fish slipped onto the floor with a flop.
[ترجمه گوگل] ماهی با یک فلاپ روی زمین لیز خورد
[ترجمه ترگمان] ماهی روی زمین لغزید و روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ماهی روی زمین لغزید و روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (informal) a complete failure.
• متضاد: bestseller, hit, smash, success
• مشابه: bust, failure, miss
• متضاد: bestseller, hit, smash, success
• مشابه: bust, failure, miss
- The movie was a flop with the critics, but audiences loved it.
[ترجمه گوگل] این فیلم با منتقدان مواجه شد، اما تماشاگران آن را دوست داشتند
[ترجمه ترگمان] این فیلم شکست منتقدان بود، اما تماشاگران آن را دوست داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این فیلم شکست منتقدان بود، اما تماشاگران آن را دوست داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They'd had success with their first business venture, but their second was a flop.
[ترجمه گوگل] آنها با اولین سرمایه گذاری تجاری خود موفقیت داشتند، اما دومی آنها یک شکست بود
[ترجمه ترگمان] آن ها با اولین اقدام their موفق شده بودند، اما دومین their بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها با اولین اقدام their موفق شده بودند، اما دومین their بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (informal) a place to sleep.