flooded

جمله های نمونه

1. music flooded the room
موسیقی اتاق را فراگرفت.

2. rain water flooded the city
آب باران شهر را فراگرفت.

3. my basement is flooded
زیرزمین (خانه ی) مرا آب گرفته است.

4. the island was flooded and much valuable land spoiled
سیل جزیره را فرا گرفت و زمین های پر ارزش فراوانی را تباه کرد.

5. farmers whose lands are flooded
کشاورزانی که زمین های آنها را سیل گرفته است

6. the waves overran the beach and flooded the town
امواج از ساحل رد شده و شهر را سیل زده کرد.

7. we have no direct communication with the flooded areas
ما ارتباط مستقیمی با نواحی سیل زده نداریم.

8. The farm and surrounding area was flooded.
[ترجمه گوگل]مزرعه و اطراف آن دچار سیل شد
[ترجمه ترگمان]مزرعه و محل اطرافش پر از آب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The river burst its banks and flooded nearby towns.
[ترجمه گوگل]رودخانه از کناره های خود خارج شد و شهرهای اطراف را زیر آب گرفت
[ترجمه ترگمان]رودخانه طغیان کرد و شهرهای مجاور را غرق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The flooded river was subsiding rapidly.
[ترجمه گوگل]رودخانه طغیان شده به سرعت در حال فروکش بود
[ترجمه ترگمان]رودخانه سیل خروشان به سرعت فروکش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fields were flooded with the heavy rain.
[ترجمه Sheyda] مزارع بخاطر بارش سنگین دچار سیلاب شدند
|
[ترجمه گوگل]مزارع با بارش شدید باران غرق شد
[ترجمه ترگمان]مزارع پر از باران شدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our washing machine broke down yesterday and flooded the kitchen.
[ترجمه گوگل]ماشین لباسشویی ما دیروز خراب شد و آشپزخانه را زیر آب گرفت
[ترجمه ترگمان]ماشین لباس شویی دیروز غروب کرده و آشپزخانه را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. People in the flooded areas are in need of direct assistance.
[ترجمه گوگل]مردم مناطق سیل زده به کمک های مستقیم نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]مردم در مناطق سیل زده به کمک مستقیم نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Importers flooded the market with cheap toys just before Christmas.
[ترجمه گوگل]واردکنندگان درست قبل از کریسمس بازار را با اسباب بازی های ارزان قیمت پر کردند
[ترجمه ترگمان]وارد کنندگان درست قبل از کریسمس بازار را با اسباب بازی های ارزان قیمت پر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Bad drainage caused the land to be flooded.
[ترجمه گوگل]زهکشی نامناسب باعث آبگرفتگی زمین شد
[ترجمه ترگمان]تخلیه بد باعث طغیان زمین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The cellar was flooded with water.
[ترجمه گوگل]سرداب پر از آب بود
[ترجمه ترگمان]زیرزمین با آب پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• overwhelmed; covered or inundated with water

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : flood
✅️ اسم ( noun ) : flood / flooding
✅️ صفت ( adjective ) : flooded
✅️ قید ( adverb ) : _
سیل آمدن
مثال:
the city flooded while we were there
وقتی که ما به آنجا رسیدم در شهر سیل آمده بود
کاملا تحت تاثیر چیزی قرار گرفتن
your child will be flooded for a time with new sensory input
کودک شما با ورود این حس جدید به بدنش برای مدتی کاملا تحت تاثیر آن قرار خواهد گرفت.
Filled with
flooded with
آکنده از، سرشار از
سیل زده
فرا گرفته ، در بر گرفته،
طغیان کرده
The river was flooded
طغیان
پوشانده شده، تحت پوشش
آب برداشته
the kitchen is flooded
آشپزخونه رو آب برداشته

آب گرفتگی
تو بعضی جمله ها سیل معنی میشه
Hi I'm asal it's not okay
Its very bad
اشتباه کلمه درست یک چیز دیگه
( غرق یا پر ) از آب شده
در روانشناسی: سیری پذیری
اشباع شده
flood:
completely fill or suffuse.
غرق شده
آب گرفتگی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس