flood in

پیشنهاد کاربران

انبوه شدن یا هجوم ناگهانی چیزی
“Emails flooded in after the announcement” → ایمیل ها به سرعت و به تعداد زیاد رسیدند.
“Hormones flood in during stress” → هورمون ها به سرعت و به مقدار زیاد در بدن آزاد می شوند.
سیراب کردن - غرق کردن
Sunlight floods in through the glass wall
مملو از نور افتاب که از طریق دیوار شیشه ای عبور کرده اند