flocculent


معنی: کرکی، قلنبه شده
معانی دیگر: کرک مانند، کرک سان، گرم و نرم و پشم مانند، کرکینه سان، کرک دار، کرکینه دار، دارای توده های کوچک و کرک مانند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: flocculently (adv.), flocculence (n.)
(1) تعریف: like wool; tufted or fluffy.

(2) تعریف: covered with a woolly secretion, as certain insects.

(3) تعریف: consisting of or containing woolly masses.

جمله های نمونه

1. The pattern and flocculent mechanism of PSFZB were studied by using XRD instrument analysis method and electrophoretic mobility measurement.
[ترجمه گوگل]الگوی و مکانیسم لخته سازی PSFZB با استفاده از روش آنالیز دستگاه XRD و اندازه گیری تحرک الکتروفورتیک مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]الگوی and و flocculent of با استفاده از روش آنالیز ابزار XRD و سنجش تحرک electrophoretic مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Understanding and grasping the characteristics of flocculent and flocculation mechanism. Determining the optimum conditions for flocculation.
[ترجمه گوگل]درک و درک ویژگی های لخته و مکانیسم لخته سازی تعیین شرایط بهینه برای لخته سازی
[ترجمه ترگمان]شناخت و درک ویژگی های مکانیسم لخته سازی و لخته سازی تعیین شرایط بهینه برای لخته سازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the make - up chamber auxiliary flocculent is poured in with water.
[ترجمه گوگل]در اتاق آرایش، فلوکولنت کمکی با آب ریخته می شود
[ترجمه ترگمان]در محفظه تشکیل شده، flocculent کمکی با آب پر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A flocculent mass formed in a fluid through precipitation or aggregation of suspended particles.
[ترجمه گوگل]توده لخته ای که در سیال از طریق رسوب یا تجمع ذرات معلق تشکیل می شود
[ترجمه ترگمان]توده flocculent در سیال از طریق بارش یا تجمع ذرات معلق تشکیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In addition, the preparation and the mechanism of magnetic flocculent are elucidated in the paper.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آماده سازی و مکانیسم لخته مغناطیسی در مقاله توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]بعلاوه، آماده سازی و مکانیزم of های مغناطیسی در این مقاله روشن می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The advanced prospect and research aspect of modified starch flocculent were predicted.
[ترجمه گوگل]چشم انداز پیشرفته و جنبه تحقیقاتی لخته نشاسته اصلاح شده پیش بینی شد
[ترجمه ترگمان]چشم انداز پیشرفته و جنبه تحقیقاتی of اصلاح شده نشاسته پیش بینی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With the three - chamber flow - through plant, you will throw away 20 % of the auxiliary flocculent.
[ترجمه گوگل]با جریان سه محفظه از طریق گیاه، 20 درصد از فلوکولنت کمکی را دور می اندازید
[ترجمه ترگمان]با جریان سه حفره - از طریق نیروگاه، شما ۲۰ % the کمکی را دور خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The dispersive force caused by collision of coarse particles reduces to a great degress due to the cushioning effect of the flocculent structures formed by fine particles.
[ترجمه گوگل]نیروی پراکندگی ناشی از برخورد ذرات درشت به دلیل اثر بالشتکی ساختارهای لخته ای تشکیل شده توسط ذرات ریز به کاهش زیادی می رسد
[ترجمه ترگمان]نیروی پاشنده ناشی از برخورد ذرات درشت به سبب اثر cushioning ساختارهای flocculent تشکیل شده توسط ذرات ریز، به a بزرگی تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fine - ray, 2 ranks mainly under themicroscope. chocolate colored, board wax mask texture, Chord Flocculent mask pattern.
[ترجمه گوگل]Fine - ray، 2 رتبه عمدتاً در زیر میکروسکوپ رنگ شکلاتی، بافت ماسک موم تخته، الگوی ماسک آکورد فلوکولنت
[ترجمه ترگمان]با اشعه بسیار خوب، ۲ درجه بیشتر تحت کنترل themicroscope قرار دارد رنگ شکلات، بافت ماسک مومی صفحه، الگوی ماسک flocculent وتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The study shows that the free ring - like polymer has more advantage on flocculent destruction.
[ترجمه گوگل]این مطالعه نشان می‌دهد که پلیمر حلقه‌مانند آزاد مزیت بیشتری در تخریب لخته‌ها دارد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه نشان می دهد که پلیمر مصنوعی دارای مزیت بیشتری نسبت به تخریب flocculent دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کرکی (صفت)
fuzzy, cottony, fluffy, villous, flannelette, flocculent, villiform, plumy, tomentous

قلمبه شده (صفت)
nodular, flocculent

تخصصی

[عمران و معماری] منعقد - لخته ساز - هماور کننده - هماورنده
[نساجی] کرکی - پشمی - کرک نما - کرک دار - منگوله شدگی

انگلیسی به انگلیسی

• woolly, wool-like, resembling tufts of hair or wool

پیشنهاد کاربران

بپرس