floater

/ˈfloʊtə//ˈfləʊtə/

معنی: جسم شناور
معانی دیگر: شخص یا چیزی که شناور است (رجوع شود به: float)، برآب مان، (امریکا) کسی که (به طور غیرقانونی) بیش از یک بار رای می دهد، خانه به دوش، سرگردان، کارگر موقت، (کارمند یا کارگری که ساعات و محل کارش بنا به میل کارفرما دایما در تغییر است) کارمند سیار، کارگر سیار، (بیمه نامه ای که شامل اموال منقول و متحرک است) بیمه ی مال سیار، گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن که بجای وثیقه بکار میرود، کسی که درچند محل بنحو غیرقانونی رای بدهد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or thing that floats.

(2) تعریف: one who frequently changes addresses, jobs, or the like; drifter.
مشابه: vagabond

(3) تعریف: one whose work assignment can be changed as needed so as to replace or supplement other employees.

(4) تعریف: an insurance policy for property in transit or frequently moved.

جمله های نمونه

1. And the floaters in my right eye.
[ترجمه بابک رضایی] و حالت مگس پرانی در چشم راست من
|
[ترجمه گوگل]و شناورها در چشم راستم
[ترجمه ترگمان] و the روی چشم راستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Simon followed his own miss with an off-balance floater to tie the score at 75-7
[ترجمه گوگل]سیمون از دست دادن خود را با یک شناور خارج از تعادل دنبال کرد تا نتیجه 75-7 به تساوی برسد
[ترجمه ترگمان](سیمون)به دنبال غایب بودن خود با یک تعادل غیر تعادلی برای تساوی این امتیاز در ۷۵ - ۷ دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cook forced Howells to backpedal and push a floater over the bar, while Andy Toman curled a free kick just wide.
[ترجمه گوگل]کوک هاولز را مجبور کرد به عقب برود و یک شناور را روی میله فشار دهد، در حالی که اندی تومان یک ضربه آزاد را با فاصله کمی به بیرون زد
[ترجمه ترگمان]کوک به زور متوسل به عقب نشینی و هل دادن a بر روی میله شد، در حالی که اندی تومان یک ضربه آزاد را کاملا باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The factors that affect the properties of foam floater were discussed in details.
[ترجمه گوگل]عواملی که بر خواص فلوتر فوم تأثیر می گذارد به تفصیل مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]عواملی که بر خواص فوم تاثیر می گذارند در جزییات مورد بحث قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This balloon floater takes its inspiration from the manta ray. It's a remote-controlled hybrid floater with a helium-filled ballonet and a beating wing drive.
[ترجمه گوگل]این شناور بادکنکی الهام گرفته از پرتوی مانتاتی است این یک شناور هیبریدی کنترل از راه دور با بالون پر از هلیوم و محرک بال ضربی است
[ترجمه ترگمان]این بالون، الهام خود را از the manta می گیرد یک دورگه با کنترلی که با هلیوم ۳ پر شده و یک بال بال در حال تپش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The overhand floater serves to position
[ترجمه گوگل]شناور اورهند در خدمت موقعیت است
[ترجمه ترگمان]The floater برای پست کردن خدمت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Boric acid is an excellent floater while gibbsite has no native floatabiligy at all.
[ترجمه گوگل]اسید بوریک یک شناور عالی است در حالی که گیبسایت اصلا قابلیت شناورسازی بومی ندارد
[ترجمه ترگمان]اسید boric یک floater عالی است در حالی که gibbsite هیچ floatabiligy بومی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Q : What is a floater?
[ترجمه گوگل]س: شناور چیست؟
[ترجمه ترگمان]سوال: a چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Convictions have hardened, for better for worse, and the floaters have touched bottom.
[ترجمه گوگل]اعتقادات سخت تر شده اند، بهتر به بدتر، و شناورها به پایین رسیده اند
[ترجمه ترگمان]convictions برای بدتر شدن، برای بدتر شدن روی زمین سخت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A shower of debris including tiny amounts of blood from torn retinal vessels causes floaters.
[ترجمه گوگل]بارانی از زباله‌ها شامل مقادیر کمی خون از رگ‌های پاره‌شده شبکیه باعث ایجاد شناور می‌شود
[ترجمه ترگمان]یک دوش آوار از جمله مقادیر بسیار کمی خون از رگ های پاره پاره منتج به floaters می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then I was at my own ship, dismounting from the floater - and abruptly halting.
[ترجمه گوگل]سپس در کشتی خودم بودم و از شناور پیاده شدم - و ناگهان توقف کردم
[ترجمه ترگمان]بعد من در کشتی خودم بودم، از اسب پیاده شدم و ناگهان مکث کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For beginners, I recommend the underhand serve. For experienced players I recommend the overhand floater serve.
[ترجمه گوگل]برای مبتدیان، من سرویس زیر دستی را توصیه می کنم برای بازیکنان باتجربه، سرویس شناور اورهند را توصیه می کنم
[ترجمه ترگمان]برای مبتدی ها، من پیشنهاد می کنم که پنهانی خدمت کند من برای بازیکنان باتجربه توصیه می کنم که overhand floater خدمت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The flowmeter is different from the prior online pressure floater flowmeter in serial connection with the bottom end of an air channel.
[ترجمه گوگل]فلومتر با فلومتر فلوتر فشار آنلاین قبلی در اتصال سریال با انتهای پایین کانال هوا متفاوت است
[ترجمه ترگمان]جریان سنج با جریان سنج دستی قبلی floater جریان سنج در اتصال سریال با انتهای زیرین یک کانال هوایی متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The explanation is quite simple. The duration of the fixed-rate coupon bond is the weighted average of the duration of the floater and inverse floater.
[ترجمه گوگل]توضیح کاملا ساده است مدت زمان اوراق کوپنی با نرخ ثابت میانگین وزنی مدت شناور و معکوس فلوتر است
[ترجمه ترگمان]توضیح خیلی ساده است مدت اوراق قرضه کوپن ثابت میانگین وزنی طول مدت of و floater معکوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جسم شناور (اسم)
buoy, floater, drift

تخصصی

[زمین شناسی] گسسته سنگ، شناور سنگ.

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that floats; wanderer; one whose vote can be bought; one who does not belong to a particular political party

پیشنهاد کاربران

مگس پران چشم
باافزایش سن ویژگی ژلاتینی زجاجیه کاهش میابد ودران سلول ها ورشته هایی تجمع میابدکه بیمار ازان به عنوان فلوتر یا مگس پرانی یادمیکند.
آچار فرانسه ، کسی که در یک شرکت کارهای مختلفی را انجام میدهد و به اصطلاح آچار فرانسه است

بپرس