ول چرخیدن،
ترکی آذری: بوش بکار دولانماک
Since he lost his job, he's just floated around/about doing nothing.
از وقتی کارش رو از دست داد، ول معطل می چرخد.
ترکی آذری: بوش بکار دولانماک
از وقتی کارش رو از دست داد، ول معطل می چرخد.
▪️ موجود بودن
▪️ حاضر بودن ( در یک مکان )
▪️ حاضر بودن ( در یک مکان )
حضور داشتن در مکان یا مراسم، float around the party
حضور داشتن در جایی
در مکانی خاص، حاضر بودن
حرف یا شایعه ای که این روزها شنیده میشود.