فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: floats, floating, floated
حالات: floats, floating, floated
• (1) تعریف: to rest, stay, or drift on the surface of a liquid or in the midst of a gas such as air without sinking.
• متضاد: sink
• مشابه: balloon, hang, waft, wash
• متضاد: sink
• مشابه: balloon, hang, waft, wash
- The logs floated down the river.
[ترجمه □□□□] کنده های درخت بر روی رودخانه شناور بودند.|
[ترجمه گوگل] کنده ها در رودخانه شناور بودند[ترجمه ترگمان] چوب ها از رودخانه سرازیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I love to float on my back in the pond.
[ترجمه دانیالی] من دوست دارم به پشت بر روی حوضچه شناور شوم|
[ترجمه گوگل] من عاشق شناور شدن به پشت در برکه هستم[ترجمه ترگمان] دوست دارم توی استخر شنا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The balloon floated through the air.
[ترجمه گوگل] بالون در هوا شناور شد
[ترجمه ترگمان] بالون در هوا شناور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بالون در هوا شناور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to move lightly and airily.
• متضاد: rush
• مشابه: flow, glide, romp
• متضاد: rush
• مشابه: flow, glide, romp
- The dancer floated across the stage.
[ترجمه گوگل] رقصنده در سراسر صحنه شناور شد
[ترجمه ترگمان] رقاص از روی صحنه گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رقاص از روی صحنه گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: of a currency, to be allowed to rise or fall in value based on money market conditions, not on a fixed rate of exchange.
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to cause to be suspended on water or in air.
• متضاد: sink
• مشابه: launch
• متضاد: sink
• مشابه: launch
• (2) تعریف: to arrange for (a loan).
• (3) تعریف: to offer for sale (an issue of stocks or bonds).
• (4) تعریف: to initiate (a business enterprise).
• (5) تعریف: to allow (a currency) to change in value according to supply and demand.
• (6) تعریف: to cover with a liquid; flood, as for irrigation.
- They floated the crops.
[ترجمه گوگل] آنها محصولات را شناور کردند
[ترجمه ترگمان] ان ها محصولات کشاورزی را شناور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ان ها محصولات کشاورزی را شناور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: floatable (adj.), floatability (n.)
مشتقات: floatable (adj.), floatability (n.)
• (1) تعریف: any of various objects that float on water, often used to buoy up something else.
• (2) تعریف: a piece of cork or a hollow plastic or glass object used to support a net or fishing line.
• (3) تعریف: a hollow ball used to operate a valve or gauge, as in a toilet tank or gas tank.
• (4) تعریف: a raft or section of dock that floats and is used in boarding or debarking from boats or planes.
• (5) تعریف: a vehicle bearing a decorative display, as in a parade.