flitting

جمله های نمونه

1. butterflies were flitting about the garden
پروانه ها در اطراف باغ پرواز می کردند.

2. the wind was blowing and the clouds were flitting across the sky
باد می وزید و ابرها به سرعت آسمان را می پیمودند.

انگلیسی به انگلیسی

• act of moving house (english usage); strife (scottish usage); flying lightly and rapidly

پیشنهاد کاربران

بپرس