flitch

/flɪtʃ//flɪtʃ/

معنی: تکه مکعب پیه نهنگ، دنده خوک نمک زده و خشک کرده، قاش کردن
معانی دیگر: دنده ی خوک (نمک زده و خشک کرده)، (نجاری) برش طولی تنه ی درخت (که چوب را به صورت تیر یا تخته ی دراز در می آورد)، تیر سقف (که از به هم پیوستن یا به هم پیچ کردن دو یا چند تخته یا تیر درست می شود) (به آن flitch beam هم می گویند)، تکه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a salted and cured side of a hog; side of bacon.

(2) تعریف: a lengthwise cut from a tree trunk, as for veneer.

(3) تعریف: any of two or more planks bolted together to form a beam.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: flitches, flitching, flitched
• : تعریف: to cut into flitches.

جمله های نمونه

1. Aiming at flitch plate structures, a convenient and practical finite element model is built.
[ترجمه گوگل]با هدف ساختارهای صفحه فلچ، یک مدل المان محدود مناسب و کاربردی ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]با بررسی ساختار صفحه flitch، یک مدل آلمان محدود ساده و عملی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Flitch plate structures are widely used in the steel structures of construction machinery and construction structures.
[ترجمه گوگل]سازه های صفحه فلیچ به طور گسترده ای در سازه های فولادی ماشین آلات ساختمانی و سازه های ساختمانی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]ساختار صفحات flitch به طور گسترده در سازه های فولادی ساختمان و سازه های ساختمانی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Precise flitch saw is applied widely to woodworking industry and an important equipment in artificial board and wood furniture in product line.
[ترجمه گوگل]اره فلچ دقیق به طور گسترده در صنعت نجاری و تجهیزات مهم در تخته مصنوعی و مبلمان چوبی در خط تولید استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]flitch دقیق به طور گسترده به صنعت طلا و تجهیزات مهم در تخته مصنوعی و مبلمان چوبی در خط محصول اعمال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Precise flitch saw is applied widely to woodworking industry and an important equipment in artificial board and w. . .
[ترجمه گوگل]اره فلچ دقیق به طور گسترده در صنعت نجاری و تجهیزات مهم در تخته مصنوعی و w استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]flitch دقیق به طور گسترده به صنعت طلا و تجهیزات مهم در هیات مدیره مصنوعی و w به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Special flitch requests can be accommodated.
[ترجمه گوگل]درخواست‌های تلنگر ویژه را می‌توان پذیرفت
[ترجمه ترگمان]درخواست های خاص flitch را می توان جایگزین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For improving production efficiency automatization level of the wooden floor, a continuous flitch machine was developed.
[ترجمه گوگل]برای بهبود سطح خودکارسازی راندمان تولید کف چوبی، یک دستگاه فلیچ پیوسته توسعه داده شد
[ترجمه ترگمان]برای بهبود بهره وری تولید در سطح چوبی، یک ماشین flitch پیوسته توسعه داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the model, shell elements are adopted to simulate welds, which not only well ensure the connection between parent plates and flitch plates, but also was the work amount of pretreatment reduced.
[ترجمه گوگل]در مدل، عناصر پوسته برای شبیه‌سازی جوش‌ها استفاده می‌شوند، که نه تنها اتصال بین صفحات اصلی و صفحات فلچ را به خوبی تضمین می‌کنند، بلکه میزان کار پیش تصفیه را نیز کاهش می‌دهند
[ترجمه ترگمان]در مدل، عناصر پوسته برای شبیه سازی جوش adopted استفاده می شوند که نه تنها ارتباط بین صفحات والد و صفحات flitch را تضمین می کند بلکه مقدار کار درمان نیز کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For improving production efficiency and automatization level of the wooden floor, a continuous flitch machine was developed.
[ترجمه گوگل]برای بهبود راندمان تولید و سطح خودکارسازی کف چوبی، یک دستگاه فلیچ پیوسته توسعه داده شد
[ترجمه ترگمان]برای بهبود بهره وری تولید و سطح automatization کف چوبی، یک ماشین flitch پیوسته توسعه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکه مکعب پیه نهنگ (اسم)
flitch

دنده خوک نمک زده و خشک کرده (اسم)
flitch

قاش کردن (فعل)
slice, sliver, flitch

انگلیسی به انگلیسی

• side of salted and cured pork; fish steak; beam, board (carpentry)

پیشنهاد کاربران

معنای فعلی: بُرشِ طولیِ تنه ی درخت
معنای اسمی: تکه ی بریده شده در راستای طولیِ درخت

بپرس