flit

/ˈflɪt//flɪt/

معنی: تند رفتن، نقل مکان کردن
معانی دیگر: (به سرعت و آسانی) عبور کردن، تند گذشتن، (به آسانی و سرعت) پرواز کردن، بال زدن، به اهتزاز درآمدن، (اسکاتلند و شمال انگلستان) یواشکی تغییر مکان دادن، جا عوض کردن، (انگلیس - عامیانه) غفلتا رفتن (به ویژه برای فرار از طلبکاران)، جیم شدن، (امریکا - خودمانی) همجنس باز (مرد)

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: flits, flitting, flitted
(1) تعریف: to fly or dart quickly and lightly; flutter.
مترادف: flicker, flutter
مشابه: dart, flirt, float, fly, scurry, skim, wing

- The bird flitted from branch to branch.
[ترجمه گوگل] پرنده از این شاخه به آن شاخه پرید
[ترجمه ترگمان] پرنده از شاخه به شاخه دیگر حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She flitted about the kitchen preparing several things at once.
[ترجمه ضحی] او به آرامی در آشپزخانه از این طرف به آن طرف می رفت و چندین کار را همزمان انجام می داد.
|
[ترجمه گوگل] او در آشپزخانه چرخید و چند چیز را همزمان آماده کرد
[ترجمه ترگمان] او به سرعت از آشپزخانه بیرون آمد و چند چیز را بلافاصله آماده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to shift or change rapidly in place, condition, interest, or the like.
مترادف: dart, flutter
مشابه: change, dash, fly, hop, hurry, rush, shift, skip, zip

- He is forever flitting from one hobby to the next.
[ترجمه ضحی] او همیشه و به مرور زمان سرگرمی هاش رو تغییر می ده.
|
[ترجمه گوگل] او برای همیشه از یک سرگرمی به سرگرمی دیگر می گذرد
[ترجمه ترگمان] برای همیشه از یک سرگرمی دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a quick darting movement.
مترادف: flick, flutter, wave
مشابه: dart, dash, flight, hop, rush

جمله های نمونه

1. These brightly coloured insects flit about above the surface of the water.
[ترجمه گوگل]این حشرات رنگ روشن در بالای سطح آب پرواز می کنند
[ترجمه ترگمان]این حشرات رنگارنگ به بالای سطح آب حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's prone to flit between subjects with amazing ease.
[ترجمه گوگل]او مستعد این است که به راحتی بین سوژه ها حرکت کند
[ترجمه ترگمان]او در معرض عبور از سوژه ها با راحتی فوق العاده ای قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dons were no longer the comic derelicts that flit through Victorian fiction or the novels of Evelyn Waugh.
[ترجمه گوگل]دانز دیگر آن آثار کمیکی که در داستان‌های ویکتوریایی یا رمان‌های اولین واگ می‌گذرد، نبودند
[ترجمه ترگمان]کراوات های دیگر the کمیک نبود که از ادبیات دوره ویکتوریا یا رمان های اولین Waugh عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They could flit from subject to subject.
[ترجمه گوگل]آنها می توانستند از موضوعی به موضوع دیگر پرواز کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانستند از سوژه به سوژه دور شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. While Peter Pan may not flit around offering free peanut butter, low-cost foreign peanut growers do offer us their crops.
[ترجمه گوگل]در حالی که ممکن است پیتر پن در ارائه کره بادام زمینی رایگان دور و بر خود نباشد، تولیدکنندگان بادام زمینی خارجی ارزان قیمت محصولات خود را به ما عرضه می کنند
[ترجمه ترگمان]در حالی که پیتر پن ممکن است دور از ارائه کره بادام زمینی آزاد، با هزینه کم و با هزینه کم، محصولات خود را به ما عرضه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sheets seemed as heavy as blankets and Flit was the only thing that prevented the mosquitoes descending on us like vultures.
[ترجمه گوگل]ملحفه‌ها مثل پتو سنگین به نظر می‌رسیدند و فلیت تنها چیزی بود که مانع از فرود پشه‌ها مانند کرکس روی ما می‌شد
[ترجمه ترگمان]ملافه ها به اندازه پتو و flit سنگین بودند تنها چیزی بود که مانع از آمدن پشه ها به ما می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Well, I did a moonlight flit and stole two silver candlesticks.
[ترجمه گوگل]خوب، من یک مهتاب پرتاب کردم و دو شمعدان نقره ای دزدیدم
[ترجمه ترگمان]خب، من یه نور مهتاب پیدا کردم و دو شمعدان نقره رو دزدیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the greenhouse birds flit among the plants.
[ترجمه گوگل]در گلخانه پرندگان در میان گیاهان پرواز می کنند
[ترجمه ترگمان]در این پرندگان، پرندگان در میان گیاهان به سرعت حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Flit through thy chamber in and out.
[ترجمه گوگل]از اتاق خود به داخل و خارج بپرید
[ترجمه ترگمان]برو تو اتاقت و برو بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He turned round and saw a shadow flit by.
[ترجمه گوگل]چرخید و سایه ای را دید
[ترجمه ترگمان]برگشت و سایه ای را دید که از آن عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The slave flit - flop is being set or reset.
[ترجمه گوگل]Slave flit - flop در حال تنظیم یا بازنشانی است
[ترجمه ترگمان]این فلیپ فلاپ راه اندازی شده یا راه اندازی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The flit of the cat surprised everyone in the room.
[ترجمه گوگل]بال زدن گربه همه را در اتاق غافلگیر کرد
[ترجمه ترگمان]تکان خوردن گربه همه را در اتاق غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Better rue sit than rue flit.
[ترجمه گوگل]Rue sit بهتر از Rue Flit
[ترجمه ترگمان]بهتر است از افسوس خوردن بیشتر لذت ببری تا وقتی که من در حال ترک خوردن باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The time flit, youth Mi the foot be precious.
[ترجمه گوگل]زمان پرواز، جوانی سکته قلبی پا با ارزش باشد
[ترجمه ترگمان]زمان به سرعت سپری می شود، جوان میوسوف پا با ارزش خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Melissa's parents, quiet in chairs, watched her flit about.
[ترجمه گوگل]پدر و مادر ملیسا که روی صندلی‌ها ساکت بودند، او را تماشا کردند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادر ملیسا در صندلی های راحتی نشسته بودند و او را تماشا می کردند که دور و برش پرسه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تند رفتن (فعل)
fleet, flit

نقل مکان کردن (فعل)
flit

انگلیسی به انگلیسی

• quick light movement; fluttering; change of residence (scottish); homosexual (derogatory)
fly; flutter; dart; move quickly; change location; escape in secret
to flit about means to fly or move quickly from one place to another.
if an expression flits across your face or if an idea flits through your mind, it is there for only a short time.

پیشنهاد کاربران

گذر کردن، شتابان سپری شدن: life flitted before the window
Flit in/ flit out
کم و زیاد کردن ( سرعت ) ، از این شاخه به اون شاخه پریدن
در محاوره به معنی بچه باز
تند رفتن
نقل مکان کردن

بپرس