flip side

/ˈflɪpˈsaɪd//flɪpsaɪd/

(امریکا - عامیانه) پشت صفحه ی گرامافون (و غیره)، بخش ثانوی (و کم اهمیت تر) هرچیز، پشت هرچیز، پشت هرچیز the flip side of this matter جنبهی معکوس این قضیه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) the opposite, usu. less important, side of a phonograph record.

(2) تعریف: an opposite or contrasting quality or aspect.

- The flip side of his courage is his foolishness.
[ترجمه مینا] جنبه دیگر شجاعت، حماقت است
|
[ترجمه گوگل] طرف دیگر شجاعت او حماقت اوست
[ترجمه ترگمان] جنبه مثبتش این است که حماقت او ابلهی بیش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The trade deficit is the flip side of a rapidly expanding economy.
[ترجمه پیمان] کسری تجاری طرف نادیده ی یک اقتصاد سریعا در حال رشد است
|
[ترجمه امیر] کسری تجاری جنبه منفی یک اقتصاد سریعا در حال رشد است.
|
[ترجمه گوگل]کسری تجاری طرف دیگر اقتصادی است که به سرعت در حال گسترش است
[ترجمه ترگمان]کسری تجاری طرف دیگر اقتصاد در حال توسعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The flip side of the treatment is that it can make patients feel very tired.
[ترجمه امیر] جنبه مفنی ( این ) درمان این است که ممکن است باعث شود بیماران احساس خستگی کنند.
|
[ترجمه گوگل]طرف دیگر درمان این است که باعث می شود بیماران احساس خستگی زیادی کنند
[ترجمه ترگمان]جنبه دیگر درمان این است که باعث می شود بیماران احساس خستگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We're now starting to see the flip side of the government's economic policy.
[ترجمه گوگل]ما اکنون شروع به دیدن طرف مقابل سیاست اقتصادی دولت کرده ایم
[ترجمه ترگمان]اکنون ما شروع می کنیم که جنبه دیگر سیاست اقتصادی دولت را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the flip side of that effectiveness is quite clear when things go wrong.
[ترجمه گوگل]اما طرف دیگر این اثربخشی زمانی که همه چیز اشتباه می شود کاملاً واضح است
[ترجمه ترگمان]اما جنبه دیگر آن اثربخشی زمانی کاملا روشن است که همه چیز غلط از آب در می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The flip side of virtue is pride.
[ترجمه کیان] جنبه منفی فضیلت ابتلا به غرور است
|
[ترجمه گوگل]طرف مقابل فضیلت غرور است
[ترجمه ترگمان]جنبه دیگر فضیلت غرور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But there is also the flip side of the coin.
[ترجمه گوگل]اما روی دیگر سکه نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اما طرف دیگر سکه هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But there was a flip side to the coin.
[ترجمه گوگل]اما روی سکه یک روی دیگر هم داشت
[ترجمه ترگمان] اما یه طرفش سکه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The flip side is also true: if budgets showed the cross-departmental impact, governments might invest more in prevention.
[ترجمه گوگل]طرف دیگر نیز صادق است: اگر بودجه‌ها تأثیر بین‌بخشی را نشان می‌داد، دولت‌ها ممکن است بیشتر برای پیشگیری سرمایه‌گذاری کنند
[ترجمه ترگمان]این جنبه همچنین صحیح است: اگر بودجه تاثیر متقابل بین دپارتمانی را نشان دهد، دولت ها ممکن است بیشتر در پیش گیری سرمایه گذاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On the flip side is the Hong Kong flag, also red but with five leaves forming a star.
[ترجمه گوگل]در طرف مقابل پرچم هنگ کنگ قرار دارد که آن نیز قرمز رنگ است اما با پنج برگ که یک ستاره را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]در طرف دیگر، پرچم هنگ کنگ نیز قرمز است اما با پنج برگ، یک ستاره تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Baker-Donaher family were the flip side of the Wilkins of Reading: different hemispheres, different social class.
[ترجمه گوگل]خانواده بیکر-دوناهر طرف مقابل ویلکینز ریدینگ بودند: نیمکره های مختلف، طبقه اجتماعی متفاوت
[ترجمه ترگمان]خانواده بیکر - Donaher در سمت دیگر of of بودند: دو نیم کره مختلف، یک طبقه اجتماعی متفاوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On the flip side of partnerships, Gates talked about Microsoft's competition.
[ترجمه گوگل]در طرف دیگر مشارکت، گیتس در مورد رقابت مایکروسافت صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]در طرف دیگر، گیتس درباره رقابت مایکروسافت صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It did sound very much like the flip side to Mrs Richards' story.
[ترجمه گوگل]به نظر بسیار شبیه به جنبه دیگر داستان خانم ریچاردز بود
[ترجمه ترگمان]این حرف خیلی شبیه به طرف دیگر داستان خانم ریچارد به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a flip side to this drug problem as well.
[ترجمه گوگل]این مشکل دارویی نیز یک طرف دیگر داشت
[ترجمه ترگمان]یک طرف دیگر هم برای این مشکل مواد مخدر وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the good news is the flip side of the bad: every change creates new needs.
[ترجمه گوگل]اما خبر خوب جنبه بد است: هر تغییری نیازهای جدیدی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]اما خبر خوب جنبه بدی دارد: هر تغییر نیازهای جدیدی را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• other side, reverse side (of a coin, record, etc.)
the flip side of a gramophone record is the side that does not have the main song on it; an informal expression.
the flip side of an argument, idea, situation, and so on is a less well known or less popular aspect of it; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

This term is used to describe the opposite or reverse side of something. It can also be used metaphorically to refer to a different perspective or alternative viewpoint.
طرف مقابل یا معکوس چیزی.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین می توان از آن به صورت استعاری برای اشاره به دیدگاه متفاوت یا دیدگاه جایگزین استفاده کرد.
وجه دیگر
مثال؛
On the flipside of success is often hard work and sacrifice.
In a debate, someone might say, “Let’s consider the flipside of this argument before making a decision. ”
A person might use the term to express a contrasting opinion, saying, “I see things from the flipside and think we should approach this issue differently. ”

و کلا جنبه های ناخوشایند هر چیزی که علنی و آشکار نیست
پشت فرش - پشت لباس که درزها معلوم است و. . . .
دیدید روی هر چیزی را تزئین می کنند ولی به پشت کار خیلی توجه نمیشه .
the opposite, less good, or less popular side of something
روی دیگر سکه - وجه دیگر

وجه دیگر
پشت سکّه
روی دیگر سکه
اثرات بد - اثرات منفی
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
the bad effects of something that also has good effects
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Merriam - Webster :
a reverse or opposite side, aspect, or result
...
[مشاهده متن کامل]

معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
the negative aspects of an idea, plan, or situation
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
the opposite, less good, or less popular side of something

بپرس