فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: flips, flipping, flipped
حالات: flips, flipping, flipped
• (1) تعریف: to toss sharply so as to cause to turn over or spin.
- The chef flipped the pancake in the air.
[ترجمه گوگل] سرآشپز پنکیک را در هوا برگرداند
[ترجمه ترگمان] سر آشپز pancake را در هوا تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سر آشپز pancake را در هوا تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The choice was made by flipping a coin.
[ترجمه رضا پرهیزگار] برای انتخاب شیر و خط کردند|
[ترجمه گوگل] انتخاب با ورق زدن یک سکه انجام شد[ترجمه ترگمان] این انتخاب با تغییر یک سکه انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to toss with a snapping wrist motion.
- He flipped the baseball to me with his usual air of confidence.
[ترجمه گوگل] او توپ بیسبال را با اعتماد به نفس همیشگی اش به سمت من چرخاند
[ترجمه ترگمان] او با حالت عادی خودش بیسبال را به طرف من پرت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او با حالت عادی خودش بیسبال را به طرف من پرت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Could you flip me the remote?
[ترجمه گوگل] میشه ریموت رو برام بچرخونی؟
[ترجمه ترگمان] میشه کنترل رو بهم بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] میشه کنترل رو بهم بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to turn or overturn rapidly and easily.
• مشابه: reverse
• مشابه: reverse
- She flipped the pages until she found the map.
[ترجمه گوگل] او صفحات را ورق زد تا نقشه را پیدا کرد
[ترجمه ترگمان] او صفحه را ورق زد تا آن که نقشه را پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او صفحه را ورق زد تا آن که نقشه را پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He flipped the turtle on its back.
[ترجمه گوگل] لاک پشت را به پشت چرخاند
[ترجمه ترگمان] لاک پشت را روی پشتش انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لاک پشت را روی پشتش انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Those burgers will burn if you don't flip them soon.
[ترجمه حمید] اگر همبر گرها رو پشت و رو نکنی میسوزند|
[ترجمه گوگل] آن همبرگرها می سوزند اگر زود آن ها را برنگردانید[ترجمه ترگمان] اگه به این زودی ها پیداشون نکنی، اون burgers می سوزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: flip one's wig, flip one's lid
عبارات: flip one's wig, flip one's lid
• (1) تعریف: to make a striking or flicking movement.
- He flipped at the dog's nose with the newspaper.
[ترجمه گوگل] با روزنامه به دماغ سگ تلنگر زد
[ترجمه ترگمان] با روزنامه به بینی سگ ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با روزنامه به بینی سگ ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to move in a sudden or jerky manner, as with a flipper, wing, or the like.
- The fish flipped left then right.
[ترجمه گوگل] ماهی به چپ و راست چرخید
[ترجمه ترگمان] سپس به چپ و راست نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سپس به چپ و راست نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to do a somersault in the air.
- The gymnast flipped as part of her dismount.
[ترجمه گوگل] ژیمناستیک به عنوان بخشی از پیاده شدن خود چرخید
[ترجمه ترگمان] همچنان که از اسب پیاده می شد، ژیمناستیک کار را به سرعت تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همچنان که از اسب پیاده می شد، ژیمناستیک کار را به سرعت تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: (slang) to become excited or angry (often fol. by out).
- Her parents completely flipped out when they heard she had stayed out all night.
[ترجمه گوگل] پدر و مادرش وقتی شنیدند که او تمام شب را بیرون مانده بود کاملاً از خواب پریدند
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش وقتی شنیدند که تمام شب بیرون مانده بود، کاملا گیج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش وقتی شنیدند که تمام شب بیرون مانده بود، کاملا گیج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- If I get a good grade on this test, I will absolutely flip.
[ترجمه گوگل] اگر در این آزمون نمره خوبی بگیرم، حتماً تلنگر خواهم زد
[ترجمه ترگمان] ، اگه توی این آزمایش نمره خوب بگیرم کاملا قاطی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ، اگه توی این آزمایش نمره خوب بگیرم کاملا قاطی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an act or instance of flipping, esp. a jerky movement.
- With a flip of his wrist, he sent the stone flying.
[ترجمه گوگل] با تکان دادن مچش سنگ را به پرواز درآورد
[ترجمه ترگمان] با یک چرخش مچ دستش را به پرواز در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با یک چرخش مچ دستش را به پرواز در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a somersault in the air.
- The skater dazzled the audience with his flip at the end of the performance.
[ترجمه گوگل] این اسکیت باز در پایان اجرا با تلنگر خود تماشاگران را خیره کرد
[ترجمه ترگمان] اسکیت باز تماشاچیان را در پایان نمایش گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اسکیت باز تماشاچیان را در پایان نمایش گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She taught the dog to do a flip.
[ترجمه گوگل] او به سگ تلنگر را یاد داد
[ترجمه ترگمان] او به سگ یاد داد که یک تلنگر بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به سگ یاد داد که یک تلنگر بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a mixed drink made with an alcoholic beverage, sugar, and beaten eggs.
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: (informal) disrespectful; discourteous.
• مشابه: disrespectful, saucy
• مشابه: disrespectful, saucy
• (2) تعریف: not appropriately serious; unconcerned; flippant.