flight attendant

/ˈflaɪtəˈtendənt//flaɪtəˈtendənt/

(در هواپیمای مسافربری) مهماندار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an airline employee who tends to the needs of passengers during a flight; steward or stewardess.

جمله های نمونه

1. The flight attendant welcomed us aboard.
[ترجمه Z] مهماندار تودر هواپیما از ما استقبال کرد
|
[ترجمه الینا هاتفی] مهماندار هواپیما در هواپیما به ما خوش امد گفت
|
[ترجمه ارین] مهماندار هواپیما از ما استقبال و خوش امد گویی کرد
|
[ترجمه شان] مهماندار در داخل هواپیما به ما خوش آمد گفت .
|
[ترجمه گرگین] مهماندار هواپیما
|
[ترجمه گوگل]مهماندار هواپیما از ما استقبال کرد
[ترجمه ترگمان]مهماندار هواپیما از ما استقبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Every thirty minutes or so the flight attendant would wheel the drinks trolley down the aisle.
[ترجمه گوگل]هر سی دقیقه یا بیشتر، مهماندار هواپیما چرخ دستی نوشیدنی را در راهرو می چرخاند
[ترجمه ترگمان]هر سی دقیقه یک بار، مهماندار هواپیما چرخ دستی نوشیدنی ها را پایین می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On the plane, the flight attendant brings you a towelette after your meal.
[ترجمه Zahra] در هواپیما، مهماندار هواپیما بعداز غذا به شما دستمال میدهد
|
[ترجمه گوگل]در هواپیما، مهماندار بعد از غذا برای شما حوله می آورد
[ترجمه ترگمان]، توی هواپیما، مهماندار هواپیما برات یه دستمال میاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is a flight attendant with Alitalia.
[ترجمه سینا] او ( اون مرد ) مهماندار هواپیما در ایتالیا است
|
[ترجمه گوگل]او مهماندار هواپیما در آلیتالیا است
[ترجمه ترگمان] اون یه مهماندار هواپیما با \"Alitalia\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A flight attendant was thrown to the floor, breaking her ankle.
[ترجمه گوگل]مهماندار هواپیما روی زمین پرتاب شد و مچ پایش شکست
[ترجمه ترگمان]مهماندار هواپیما روی زمین افتاده بود و قوزک پایش را می شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I once asked a flight attendant about this.
[ترجمه گوگل]یک بار در این مورد از مهماندار هواپیما پرسیدم
[ترجمه ترگمان] یه بار از مهماندار هواپیما پرسیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kim, 3 is a flight attendant for Delta Air Lines.
[ترجمه گوگل]کیم 3 ساله مهماندار هواپیمای دلتا ایر لاین است
[ترجمه ترگمان]کیم، ۳ یک مهماندار هواپیما برای خطوط هوایی دلتا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In 1956 he married Joy Turney, a flight attendant.
[ترجمه گوگل]در سال 1956 با جوی تورنی، مهماندار هواپیما ازدواج کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۵۶ با جوی Turney، یکی از خدمه پرواز ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Inderrieden, a retired flight attendant, says she tries not to be paranoid.
[ترجمه گوگل]ایندریدن، مهماندار بازنشسته هواپیما، می گوید سعی می کند پارانوئید نباشد
[ترجمه ترگمان]Inderrieden، یک مهماندار هواپیما بازنشسته میگه که اون سعی میکنه که توهم نداشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She should have been either a flight attendant or a Greyhound bus driver.
[ترجمه گوگل]او باید یا مهماندار هواپیما می بود یا راننده اتوبوس Greyhound
[ترجمه ترگمان]او باید یکی از خدمه پرواز و یا راننده اتوبوس رانی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My work as a flight attendant also proved valuable.
[ترجمه گوگل]کار من به عنوان مهماندار هواپیما نیز ارزشمند بود
[ترجمه ترگمان]کار من به عنوان مهماندار هواپیما هم با ارزش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The local flight attendant union, I told her.
[ترجمه گوگل]به او گفتم اتحادیه مهمانداران محلی
[ترجمه ترگمان]به او گفتم: به عنوان همراه مهماندار هواپیما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Flight attendant Lauren Holly takes the controls on a jumbo jet after a prisoner escapes and eliminates the crew.
[ترجمه گوگل]مهماندار هواپیما، لورن هالی، پس از فرار یک زندانی و حذف خدمه، کنترل یک جت جامبو را به دست می گیرد
[ترجمه ترگمان]مهماندار پرواز، لارن هالی، پس از فرار یک زندانی فرار کرده و خدمه را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Apparently, the flight attendant was too busy to respond immediately to the finger-snapping demands of the princess for more drinks.
[ترجمه گوگل]ظاهراً مهماندار هواپیما آنقدر مشغول بود که نمی‌توانست فوراً به درخواست‌های پرنسس برای نوشیدن بیشتر پاسخ دهد
[ترجمه ترگمان]ظاهرا مهماندار هواپیما خیلی سرش شلوغ بود که فورا جواب او را بدهد - از شاهزاده خانم برای نوشیدنی بیشتر استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He assaulted a female flight attendant who refused to serve him more drinks.
[ترجمه گوگل]او به یک مهماندار زن حمله کرد که از دادن نوشیدنی بیشتر به او خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او به یکی از خدمه پرواز زن که از خدمت به وی بیشتر امتناع کرده بود، حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• steward, stewardess, airline employee who tends to passengers' needs during a flight

پیشنهاد کاربران

( در هواپیمای مسافربری ) مهماندار
مثال:
Every thirty minutes or so the flight attendant would wheel the drinks trolley down the aisle.
هر سی دقیقه یا بیشتر مهماندار هواپیما چرخ دستی نوشیدنی را در راهرو می چرخاند.
flight attendant ( n ) =a person whose job is to serve and take care of passengers on an aircraft
flight attendant
مهماندار هواپیما و یا پیش خدمت هواپیما
مهماندار هواپیما یا قطار
مهماندار هواپیما
کلمه flight از fly می اید برای همین مهماندار هواپیما می شود
فقط مهماندار هواپیما چون کلمه flight از fly میاد که به معنی پروازه
استخدام خطوط هوایی
خدمتکار هواپیما

خدمتکار هواپیما
کمک خلبان
مهماندار هواپیما

مهمان دار
مهماندار قطارو هواپیما
مهماندار

خدمه پرواز
مهمان دار در هواپیما و در قطار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس