flick someone’s switch

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
دکمه ی کسی رو زدن / یه هو طرفو روشن کردن / واکنش شدید گرفتن
در زبان محاوره ای:
یه هو طرفو روشن کردن، طرفو جوگیر کردن، دکمه شو فشار دادن، طرفو از جا پروندن
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – ناگهانی ) :
باعث واکنش شدید، ناگهانی، یا تغییر حالت در کسی شدن؛ معمولاً با گفتن یا انجام دادن چیزی که ناگهان احساسات طرف رو فعال می کنه
مثال:
Mentioning her father really **flicked her switch**—she went silent.
اشاره به پدرش واقعاً دکمه شو زد—یه هو ساکت شد.
2. ( رفتاری – تحریک آمیز یا انگیزشی ) :
کاری کردن که طرف ناگهان از حالت بی تفاوت یا آرام به حالت فعال، خشمگین، یا هیجان زده تغییر کنه
مثال:
He was calm until they insulted him—that **flicked his switch**.
آروم بود تا وقتی بهش توهین کردن—اون لحظه دکمه شو زدن.
3. ( دراماتیک – استعاری ) :
در روایت ها یا توصیف های احساسی، برای لحظه ی تغییر ناگهانی در رفتار، تصمیم، یا انرژی فرد
مثال:
The music **flicked her switch**—she started dancing like never before.
موزیک دکمه شو زد—شروع کرد به رقصیدن مثل هیچ وقت دیگه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
trigger someone – flip someone’s switch – set someone off – spark a reaction – hit a nerve