flexuous


معنی: مارپیچ، پیچاپیچ، نرم، پیچ وخم دار، موجی
معانی دیگر: قوس دار، کنگره دار، لرزان، پر تکان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: flexuously (adv.)
• : تعریف: having many curves or bends; sinuous.
مشابه: serpentine

جمله های نمونه

1. flexuous shadows
سایه های لرزان

2. the flexuous bed of the stream
بستر پرپیچ و خم جویبار

3. leaves with flexuous margins
برگ های دارای لبه ی کنگره ای

4. It is capable of displaying temperature flexuous curve, calibrating thermocouple, establishing the cutting temperature exponential formulation and predicating the state of cutting.
[ترجمه گوگل]این می تواند منحنی انعطاف پذیر دما را نمایش دهد، ترموکوپل را کالیبره کند، فرمول نمایی دمای برش را ایجاد کند و وضعیت برش را پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]این دستگاه قادر به نمایش منحنی flexuous دما، درجه بندی ترموکوپل، ایجاد فرمول نمایی دمای برش و تعیین وضعیت برش می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fine brushwork figure painting goes through a flexuous exploration process .
[ترجمه گوگل]نقاشی فیگور قلم موی ظریف از طریق یک فرآیند کاوش انعطاف پذیر می گذرد
[ترجمه ترگمان]این نقاشی زیبا و زیبا از طریق فرآیند اکتشاف flexuous عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After the flexuous development, the lesson of public art culture has become much popular among the undergraduates because of the art temperament and personality culture.
[ترجمه گوگل]پس از توسعه انعطاف‌پذیر، درس فرهنگ هنر عمومی به دلیل خلق و خوی هنری و فرهنگ شخصیتی در بین دانش‌آموزان محبوبیت زیادی پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]بعد از توسعه flexuous، درس فرهنگ هنر عمومی در میان دانشجویان کارشناسی به دلیل خلق و خوی هنر و فرهنگ شخصیتی بسیار محبوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her flexuous and stealthy figure became an integral part of the scene.
[ترجمه گوگل]هیکل خمیده و یواشکی او بخشی جدایی ناپذیر از صحنه شد
[ترجمه ترگمان]اندام flexuous و stealthy او به بخش جدایی ناپذیری از صحنه تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Laurie D. Olin is one of the most famous landscape architects in the world. His design method is unique and the process of his landscape design is flexuous and affecting.
[ترجمه گوگل]Laurie D Olin یکی از مشهورترین معماران منظر در جهان است روش طراحی او منحصر به فرد است و روند طراحی منظر او انعطاف پذیر و تاثیرگذار است
[ترجمه ترگمان]لاری دی Olin یکی از مشهورترین معماران دنیا است روش طراحی او منحصر به فرد بوده و فرآیند طراحی چشم انداز او flexuous و موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is a flying and lively and mysterious and magnificence world with the rich aesthetics which comes from flexuous line, life, fly, belief.
[ترجمه گوگل]این جهانی پرنده و پر جنب و جوش و اسرارآمیز و باشکوه با زیبایی شناسی غنی است که از خط انعطاف پذیر، زندگی، پرواز، باور سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]این یک دنیای پر جنب و جوش و با شکوه و با شکوه است با aesthetics غنی که از خط flexuous، زندگی، پرواز، اعتقاد و اعتقاد سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The evolution of ancient spiritual civilization did not go through a straight line, but rather went through a gradual and flexuous process.
[ترجمه گوگل]تکامل تمدن معنوی باستانی از یک خط مستقیم عبور نکرد، بلکه روندی تدریجی و انعطاف‌پذیر را طی کرد
[ترجمه ترگمان]تکامل تمدن معنوی باستانی از طریق یک خط مستقیم نرفت بلکه از طریق فرآیند تدریجی و flexuous گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is found that the migration pathways are usually flexuous and look like branches of tree. Gas always migrates forward along the limited pathway where the capillary force is lowest.
[ترجمه گوگل]مشخص شده است که مسیرهای مهاجرت معمولاً منعطف هستند و شبیه شاخه های درخت هستند گاز همیشه در امتداد مسیر محدودی که نیروی مویرگی کمترین است، به سمت جلو حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]مشخص شده است که مسیرهای مهاجرت معمولا flexuous هستند و مثل شاخه های درخت به نظر می رسند گاز همواره در امتداد مسیر محدود مهاجرت می کند که در آن نیروهای مویرگی در پایین ترین سطح قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In a word, it is the lofty ideal and long-term goal of human society, its realization will be a progressive, long and flexuous, difficult process.
[ترجمه گوگل]در یک کلام، آرمان عالی و هدف بلندمدت جامعه بشری است که تحقق آن فرآیندی مترقی، طولانی و منعطف و دشوار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، این هدف متعالی و بلند مدت جامعه انسانی است، که تحقق آن یک فرآیند تدریجی، بلند مدت و دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From "Duanzhu, Xuzhu, Feitu, Zhurou" in primitive society to today, Chinese vocal art has through a long and flexuous process.
[ترجمه گوگل]از "Duanzhu، Xuzhu، Feitu، Zhurou" در جامعه بدوی تا امروز، هنر آوازی چینی فرآیندی طولانی و انعطاف‌پذیر را طی کرده است
[ترجمه ترگمان]از \"Duanzhu، Xuzhu، Feitu، Zhurou\" در جامعه بدوی تا امروز، هنر صوتی چینی از یک فرآیند طولانی و flexuous برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This morning the eye returns involuntarily to the girl in the pink cotton jacket, she being the most flexuous and finely-drawn figure of them all.
[ترجمه گوگل]امروز صبح بی اختیار چشم به دختری با ژاکت نخی صورتی برمی گردد، او منعطف ترین و ظریف ترین چهره از همه آنهاست
[ترجمه ترگمان]امروز صبح، چشم از دختری که لباس نخی صورتی پوشیده بود، بی اراده و most از همه آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مارپیچ (صفت)
flexuous, spiry, turbinate

پیچاپیچ (صفت)
vortiginous, spiral, winding, convoluted, tortuous, flexuous, meandrous

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

پیچ و خم دار (صفت)
tortuous, flexuous, labyrinthine

موجی (صفت)
sinuous, flexuous, wavelike, flexural, sinuate

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : flex
✅️ اسم ( noun ) : flexion ( flection ) / flexibility / flexor / flex / flexure / flexuosity
✅️ صفت ( adjective ) : flexible / flexuous / flexural / flexed / flexile
✅️ قید ( adverb ) : flexibly

بپرس