flexed

/ˈfleks//fleks/

خم کردن، پیچ دادن، سیم نرم خم شو

جمله های نمونه

1. once again germany flexed its military muscles
یک بار دیگر آلمان قدرت نظامی خود را نمایش داد.

2. he lay on his back and flexed his knees
او به پشت خوابید و زانوهای خود را باز و بسته کرد.

3. as he was diving into the water, he flexed his muscles
وقتی می خواست در آب شیرجه برود عضلاتش را منقبض کرد.

انگلیسی به انگلیسی

• bent

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : flex
✅️ اسم ( noun ) : flexion ( flection ) / flexibility / flexor / flex / flexure / flexuosity
✅️ صفت ( adjective ) : flexible / flexuous / flexural / flexed / flexile
✅️ قید ( adverb ) : flexibly

بپرس