flex

/ˈfleks//fleks/

معنی: سیم نرم خم شو، خم کردن، پیچاندن، انعطاف داشتن، پیچ دادن
معانی دیگر: (عضله) منقبض کردن، همکشیدن، ترنجیدن، ترنجاندن، (عضله) گرفتن، (دست یا پا و غیره) خم کردن، باز و بسته کردن، (مجازی) نیروی خود را به رخ دیگران کشیدن، (انگلیس) سیم برق (روکش دار و نرم)

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: flexes, flexing, flexed
(1) تعریف: to bend, often repeatedly.
متضاد: straighten

- He flexed the paper straw until it broke.
[ترجمه گوگل] نی کاغذ را خم کرد تا شکست
[ترجمه ترگمان] کاغذ را خم کرد تا شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to contract, as a muscle that moves a joint.

- When my calf muscle flexes, I often get a cramp.
[ترجمه گوگل] وقتی عضله ساق پا خم می شود، اغلب دچار گرفتگی می شوم
[ترجمه ترگمان] ، وقتی ماهیچه ساق پام درد میگیره من اغلب دچار گرفتگی میشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) a small flexible electrical cable with a protective coating, used to supply power from an outlet to an appliance; cord.

جمله های نمونه

1. flex your biceps so that i can measure them
عضله ی بازویت را سفت کن تا آن را اندازه بگیرم.

2. to flex and then to relax the muscles of the arm
عضلات بازوی خود را سفت و سپس شل کردن

3. Side cutters are useful for cutting electrical flex to length.
[ترجمه گوگل]برش های جانبی برای برش فلکس الکتریکی به طول مفید هستند
[ترجمه ترگمان]cutters جانبی برای برش flex الکتریکی به طول مفید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The new role will allow Delaney to flex her acting muscles.
[ترجمه گوگل]نقش جدید به دلانی این امکان را می دهد که عضلات بازیگری خود را خم کند
[ترجمه ترگمان]نقش جدید به Delaney اجازه می دهد تا ماهیچه های acting را خم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Take a comfortably wide stance and flex your knees a little.
[ترجمه گوگل]یک حالت راحت و پهن بگیرید و زانوهای خود را کمی خم کنید
[ترجمه ترگمان]یک حالت کاملا گشاد بگیرید و زانوهایتان را خم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. First, straighten your legs, then flex your feet.
[ترجمه گوگل]ابتدا پاهای خود را صاف کنید، سپس پاهای خود را خم کنید
[ترجمه ترگمان]اول، پاهات رو صاف کن، بعدش پاهات رو خم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She'd been strangled with some kind of flex or cord.
[ترجمه گوگل]او را با نوعی فلکس یا بند ناف خفه کرده بودند
[ترجمه ترگمان]او با یک جور خم شدن یا سیم خفه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Isabel saw the powerful muscles of his shoulders flex beneath his tunic as he controlled whatever emotion was driving him.
[ترجمه گوگل]ایزابل ماهیچه های قدرتمند شانه هایش را دید که زیر تونیکش خم می شوند و هر احساسی را که او را به حرکت در می آورد کنترل می کرد
[ترجمه ترگمان]ایزابل عضلات نیرومند شانه هایش را در زیر پیراهنش دید که هر احساسی را که او را می راند کنترل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Read in studio Finally tonight we're going to flex our muscles.
[ترجمه گوگل]در استودیو بخوانید بالاخره امشب می‌خواهیم ماهیچه‌هایمان را خم کنیم
[ترجمه ترگمان]در استودیو بخوانید در نهایت ما قصد داریم ماهیچه های خود را خم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now Rostov was amazed to see the Khan flex his hand so that the nails extended like claws.
[ترجمه گوگل]حالا روستوف از دیدن خان که دستش را خم کرد به طوری که ناخن ها مانند چنگال دراز شدند شگفت زده شد
[ترجمه ترگمان]اکنون راستوف متعجب از این بود که می دید که خان دست خود را خم کرده است طوری که ناخن هایش مثل چنگال دراز شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The raft had to flex to survive, but there was a serious penalty: the constant movement produced tremendous abrasion.
[ترجمه گوگل]قایق برای زنده ماندن باید خم می شد، اما یک جریمه جدی وجود داشت: حرکت مداوم باعث ساییدگی فوق العاده شد
[ترجمه ترگمان]کلک مجبور بود خم شود تا زنده بماند، اما یک پنالتی جدی بود: حرکت مداوم خراش عظیمی به بار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lying as shown, flex the foot and swing the top leg forwards and backwards 5 times.
[ترجمه گوگل]همانطور که نشان داده شده دراز بکشید، پا را خم کنید و پای بالایی را 5 بار به جلو و عقب بچرخانید
[ترجمه ترگمان]دراز کشیدن همانطور که نشان داده شده است، پا را خم کرده و قسمت بالایی را به جلو و به عقب تاب می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Therese followed the fire flex along the stage and pulled the plug from the socket.
[ترجمه گوگل]ترز به دنبال خم شدن آتش در طول صحنه رفت و دوشاخه را از پریز بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]ترز در امتداد صحنه خم شد و دوشاخه را از پریز کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their leg joints flex only slightly in the front-rear direction but exceedingly well at right angles to this.
[ترجمه گوگل]مفاصل پای آنها فقط اندکی در جهت جلو-عقب خم می شود، اما در زوایای قائم به آن بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]مفصل ران آن ها فقط کمی در جهت جلویی قرار دارد، اما در زوایای صحیح بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیم نرم خم شو (اسم)
flex

خم کردن (فعل)
bow, incline, bend, curve, crank, leant, crook, flex, wry, limber, inflect, hunch, twist

پیچاندن (فعل)
intricate, wind, turn, waggle, wrest, flex, contort, bolt, screw, twist, distort, twitch, wring, tweak, wimble

انعطاف داشتن (فعل)
flex, resile

پیچ دادن (فعل)
strain, flex, screw, twist, hurtle, wrench, tweak, gnarl

تخصصی

[عمران و معماری] خم کردن
[مهندسی گاز] خم کردن، پیچ دادن
[نساجی] فلکس ( وزن 10000 متر لیف بر حسب گرم ) - خم کردن
[ریاضیات] نقطه ی عطف، برگشت، عطف

انگلیسی به انگلیسی

• electrical cord; electrical wire; flexible insulated electrical cable
bend; bend repeatedly; display muscles, move muscles
a flex is a long plastic tube with two or three wires inside which is used for carrying electricity.
if you flex part of your body, you bend, move, or stretch it to exercise it.
when a group of people or a country flexes their muscle, they use their power to gain an advantage or to win a victory over an opponent.

پیشنهاد کاربران

فیگور گرفتن
معادل کُردی:
خو هه ل کیشان - خُ هَلْکِشان -
ترجمه یواژه به واژه:
خودرا بالا کشیدن - از نظر اجتماعی و شخصیتی خود را دست بالا نشان دادن -
When someone “flexes, ” they are showing off or boasting about something. It can refer to showing off material possessions, skills, achievements, or physical fitness.
کسی که در مورد چیزی خودنمایی می کند یا به خود می بالد. این می تواند به نشان دادن دارایی های مادی، مهارت ها، دستاوردها یا آمادگی جسمانی اشاره داشته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

خود نمایی کردن، پز دادن، فخر فروشی کردن، چیزی را به رخ کشیدن
مثال؛
He’s always flexing his expensive car.
Check out my new sneakers, flex!
She’s flexing her muscles at the gym.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-youth/
مایه ی افتخار ( جنبه ی منفی )
Flex response : weird flex ، but ok.
وقتی کسی پز میده جوابش این است . پز دادن عجیبیه ولی قابل قبوله .
I had to flex on them
مجبور شدم رو شونو کم کنم ،
مثلا ی کسی خیلی کله اش زیادی حرف میزنه ضایعش می کنی
دوستان دقت کنید هم فعله هم اسم یعنی هم به معنای "پز" هست و هم "پز دادن".
پز دادنش هم جوری نیست که ناراحت کننده باشه میتونین بعدش به طرف با خنده بگین: yeah, I see the flex.
Flex on you معنی میده؟
به منظور ( ( رخ گرفتن تو ) )
افتخار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : flex
✅️ اسم ( noun ) : flexion ( flection ) / flexibility / flexor / flex / flexure / flexuosity
✅️ صفت ( adjective ) : flexible / flexuous / flexural / flexed / flexile
✅️ قید ( adverb ) : flexibly
معنی به رخ کشیدن یا پُز دادن هم میده
مترادف show off
کش و قوس دادن
پز دادن، به رخ کشیدن
دوستمون درست گفته. حرف اضافش on هست
مثال :
◀️
? What's your country's biggest flex on the rest of the world
یعنی کشورت بیشتر از همه به چیش مینازه جلوی بقیه ی دنیا ؟ ( بزرگترین افتخار و نماد و موفقیت کشورت چیه )
...
[مشاهده متن کامل]

Well as germans we obviously have to say : world Wa - Cars
Yep cars definitely
به عنوان آلمانی ها مشخصاً باید بگیم ماشینهای جهانی
◀️ MK ultra and monarch programming are probably my country's biggest flexes. Its such an obscure nation I doubt any of you have even heard of it

به رخ کشیدن،
چیزی که پُزِشو میدن،
چیزی که بهش افتخار میکنن،
مایه فخر فروشی و خودنمای،
تو اسلنگ هم معنی مثبت داره هم منفی
وحرف اضافش on هست مثلا . . . flexing on
به رخ کشیدن
پز دادن.
نرمش کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس