1. a fleshy girl
دختر تپل
2. He was well-built, but too fleshy to be impressive.
[ترجمه گوگل]او خوش اندام بود، اما بیش از آن گوشتی بود که نمی توانست چشمگیر باشد
[ترجمه ترگمان]او خوب ساخته شده بود، اما برای این کار زیادی گوشت نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The bullet hit the fleshy part of his upper arm.
[ترجمه گوگل]گلوله به قسمت گوشتی بالای بازوی او اصابت کرد
[ترجمه ترگمان]گلوله به قسمت گوشتی بازوی او اصابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The bushy plants develop from fleshy, stout rootstock.
[ترجمه گوگل]گیاهان بوته دار از پایه های گوشتی و تنومند رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]گیاهان پرپشت از ساقه گوشتی و چاق زیر زمینی رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They were fat, fleshy, middle-aged men: one was in a windbreaker, one was in a leisure suit.
[ترجمه گوگل]آنها مردانی چاق، گوشتی و میانسال بودند: یکی با بادشکن، یکی با لباس تفریحی
[ترجمه ترگمان]آن ها چاق، چاق و میانسال بودند: یکی در a بود، یکی کت و شلوار فراغت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. If necessary protect any fleshy surfaces with foil.
[ترجمه گوگل]در صورت لزوم از سطوح گوشتی با فویل محافظت کنید
[ترجمه ترگمان]اگر لازم باشد از هر سطح گوشتی با فویل محافظت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She was a widow, fleshy, piggy-eyed, slack-mouthed, with a taste for sweet sherry.
[ترجمه گوگل]او یک بیوه بود، گوشتی، چشم خوک، دهان سستی، با طعم شری شیرین
[ترجمه ترگمان]او بیوه بود، fleshy، با دهانی گشاد، با دهانی باز، با دهانی پر از ذوق و مزه شیرین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. His mouth was fleshy and curly.
9. The leaves are also fleshy with a prominent midrib, with five pairs of lateral veins.
[ترجمه گوگل]برگها نیز گوشتی با یک نوار میانی برجسته و دارای پنج جفت رگبرگ جانبی هستند
[ترجمه ترگمان]برگ ها هم چنین گوشتی با a برجسته دارند و پنج جفت سیاه رگ جانبی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He continued to stare at her, his fleshy face filmed with perspiration, neck bulging above his tight collar.
[ترجمه گوگل]او همچنان به او خیره شده بود، صورت گوشتی اش با تعریق فیلم گرفته شده بود، گردنش بالای یقه تنگش برآمده بود
[ترجمه ترگمان]او همچنان به او خیره شده بود، چهره fleshy از عرق و گردن از یقه تنگ پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It was big and fleshy and the vultures hadn't touched it - even the eyes were still in place.
[ترجمه گوگل]بزرگ و گوشتی بود و کرکس ها به آن دست نزده بودند - حتی چشم ها هنوز سر جای خود بودند
[ترجمه ترگمان]ان جا بزرگ و پر گوشت بود و لاش خور هم آن را لمس نکرده بودند - حتی چشمانش هنوز در جای خود بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The plant has dark green fleshy leaves.
[ترجمه گوگل]این گیاه دارای برگ های گوشتی سبز تیره است
[ترجمه ترگمان]این گیاه برگ های سبز تیره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. These fleshy appendages are used to detect and taste food amongst the weed and debris on the bottom of a river.
[ترجمه گوگل]این زائدههای گوشتی برای تشخیص و چشیدن غذا در میان علفهای هرز و زبالههای کف رودخانه استفاده میشوند
[ترجمه ترگمان]این appendages گوشتی برای شناسایی و چشیدن غذا در میان علف های هرز و آوار در کف رودخانه به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Babies she had seen before had fat fleshy faces that spread from a central dummy.
[ترجمه گوگل]نوزادانی که قبلا دیده بود، صورت های گوشتی چاقی داشتند که از یک آدمک مرکزی پخش می شد
[ترجمه ترگمان]بچه هایی که قبلا دیده بود چهره های چاق و چاقی داشت که از یک آدمک مرکزی دور شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید