fleet

/ˈfliːt//fliːt/

معنی: ناوگان، بحریه، زود گذر، بادپا، بسرعت گذشتن، تند رفتن
معانی دیگر: (کشتی یا کامیون و غیره) کاروان، (به سرعت) حرکت کردن، (مثل برق) گذشتن، سریع، برق آسا، (در اصل) شناور بودن، روی آب ایستادن، (قدیمی) ناپدید شدن، (نادر) وقت گذرانی کردن، (کشتی رانی) جابه جا کردن (طناب یا قرقره)، (انگلیس - محلی) شاخابه، نهر، عبور سریع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a group of naval ships under one command or grouped for one purpose.
مترادف: armada
مشابه: division, flotilla, navy, squadron

- The fleet set sail for the Pacific.
[ترجمه گوگل] ناوگان به سمت اقیانوس آرام حرکت کرد
[ترجمه ترگمان] ناوگان عازم اقیانوس آرام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any group of vessels or vehicles under single ownership or operating as a single unit.
مشابه: argosy, armada, group

- the company's fishing fleet
[ترجمه گوگل] ناوگان ماهیگیری این شرکت
[ترجمه ترگمان] ناوگان ماهیگیری شرکت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the city's fleet of taxicabs
[ترجمه گوگل] ناوگان تاکسی های شهر
[ترجمه ترگمان] ناوگان تاکسی شهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a large number.
مترادف: horde, host, mass, throng
مشابه: bevy, crowd, drove, herd, swarm

- a fleet of reporters
[ترجمه گوگل] ناوگان خبرنگاران
[ترجمه ترگمان] ناوگانی از خبرنگاران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: swift and nimble.
مترادف: light-footed, nimble, swift
مشابه: active, agile, fast, quick, rapid, speedy
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: fleets, fleeting, fleeted
(1) تعریف: to move swiftly.
مترادف: dash, fly
مشابه: race, run, rush, tear, whiz

(2) تعریف: in nautical terminology, to shift position.
مشابه: move, shift
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cause (time) to pass rapidly.
مترادف: speed
مشابه: accelerate, advance, expedite, hasten, pass, quicken

(2) تعریف: in nautical terminology, to shift the position of.
مشابه: move, shift

جمله های نمونه

1. a fleet commander
فرمانده ی ناوگان

2. a fleet of taxis
یک دسته تاکسی

3. a fleet of ten sails
ناوگان مشتمل بر ده کشتی

4. merchant fleet
ناوگان بازرگانی

5. our fleet is fully operational
ناوگان ما کاملا آماده ی عملیات است.

6. the fleet jogged along before a moderate wind
ناوگان همراه باد ملایمی به طور یکنواخت در حرکت بود.

7. the fleet was in eastern waters
ناوگان در دریای خاوری مستقر بود.

8. a mothball fleet
ناوگان در حال ایمن داری

9. the british fleet patrolled the scottish coast
ناوگان انگلیس کرانه های اسکاتلند را پاسداری می کرد.

10. the royal fleet
ناوگان کشور پادشاهی

11. he signalled the fleet to turn back
به ناوگان علامت داد که برگردند.

12. an antelope is very fleet
غزال بسیار تیزپا است.

13. enemy planes didn't dare to tangle with our fleet
هواپیماهای دشمن جرات درگیر شدن با ناوگان ما را نداشتند.

14. our shore batteries fired several salvos at the enemy fleet
توپ های ساحلی ما چندین بار به سوی ناوگان دشمن شلیک هماهنگ کردند.

15. The fleet is - ring off the east coast.
[ترجمه گوگل]ناوگان - حلقه در سواحل شرقی است
[ترجمه ترگمان]ناوگان در ساحل شرقی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The Dutch fleet captured two English ships.
[ترجمه گوگل]ناوگان هلندی دو کشتی انگلیسی را تصرف کردند
[ترجمه ترگمان]ناوگان هلندی دو کشتی انگلیسی را اسیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Our warships bottled up the enemy fleet in the harbour.
[ترجمه گوگل]کشتی های جنگی ما ناوگان دشمن را در بندر بسته بندی کردند
[ترجمه ترگمان]کشتی های جنگی ما ناوگان دشمن را در بندر پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The fleet is manoeuvring in the Baltic.
[ترجمه گوگل]ناوگان در حال مانور دادن در بالتیک است
[ترجمه ترگمان]این ناوگان در حال مانور در دریای بالتیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The fleet was mobilized and the country prepared for war.
[ترجمه گوگل]ناوگان بسیج شد و کشور آماده جنگ شد
[ترجمه ترگمان]ناوگان بسیج شد و کشور برای جنگ آماده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The fleet admiral ranks in the navy of the United States.
[ترجمه گوگل]دریاسالار ناوگان در نیروی دریایی ایالات متحده رتبه دارد
[ترجمه ترگمان]ناوگان دریایی در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناوگان (اسم)
armada, fleet, navy, shipping

بحریه (اسم)
armada, fleet, navy

زود گذر (صفت)
light, fugacious, fleet, unstable, transitory, frail, fugitive, ephemeral, horary, caducous, glancing, transient, momentary, temporary, fungous, passing, perishable, shadowy, sweepy

بادپا (صفت)
light-foot, light-footed, fleet

بسرعت گذشتن (فعل)
fleet, whish

تند رفتن (فعل)
fleet, flit

تخصصی

[زمین شناسی] ناوگان

انگلیسی به انگلیسی

• group of ships; group of warships
move quickly, pass quickly
swift, fast
a fleet is an organized group of ships.
you can also refer to a group of vehicles as a fleet.
if someone is fleet of foot, or if they are fleet footed, they are quick and agile when they run; a literary expression.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Fast
🔘 Quick
🔘 Speedy
🔘 Rapid
🔘 Swift
🔘 Brisk
🔘 Hasty
🔘 Expeditious
🔘 Prompt
🔘 Fleet
✅ Definition:
👉 Moving or happening with great speed.
1. ناوگان 2. نیروی دریایی 3. کاروان 4. سریع
مثال:
an antelope is very fleet.
بز کوهی خیلی سریع است.
a fleet of battleships
یک ناوگان از کشتی های جنگی
our fleet's superior tactics
استراتژی های برتر نیروی دریایی ما
fleet ( n. )
a group of ships, or all of the ships in a country's navy: ناوگان، دسته ای از کشتی های جنگی
a group of vehicles that are controlled by one company: دسته ای از وسایل نقلیه
- a fleet of taxis :یک دسته تاکسی
...
[مشاهده متن کامل]

fleet ( adj. )
fast or quick: عبور سریع، زود گذر، بادپا
fleet ( v. )
اما تو بعضی دیکشنری ها نیست
بسرعت گذشتن، تند رفتن

ناوگان ( دریا )
fleet ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: ناوگان
تعریف: تعداد وسایل نقلیه در یک سامانۀ حمل‏ونقل
ناوگان ( تاکسیرانی , کشتیرانی ) ؛ سریع
# He owns a fleet of taxis
# The U. S. fleet captured two Dutch ships
# There were over 500 ships in the enemy fleet
# The British fleet came under attack by enemy aircraft
# She was slight and fleet of foot
جمع واژه ship می باشد. کشتی ها
محصول ( مخصوصا خودرو )
swift
fast
rapid
quick
در رفتن
گروه کشتی ها
ناوگان
روانه
۱ - ناوگان کشتیرانی
The US seventh fleetناوگان هفتم کشتیرانی آمریکا
۲ - ناوگان ( تاکسیرانی، اتوبوسرانی، . . . )
A fleet of taxis
تدریجا ناپدید شدن/گذشتن
( A literary term meaning fast or quick ( adj
تیزپا ، بادپا ، سریع ، تند
آدم تندرو
ناوگان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس