fledgling

/ˈfledʒlɪŋ//ˈfledʒlɪŋ/

معنی: جوجه تازه پر و بال دراورده
معانی دیگر: (جوان کم تجربه) نورسته، تازه کار، ناشی (انگلیس: fledgeling)، جوجه، نوپر، نوبال، تازه پر درآورده، نوچه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a young bird that has just grown flight feathers or learned to fly.

- Some of the fledglings seemed reluctant to fly from the nest.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید که برخی از بچه های نوپا تمایلی به پرواز از لانه ندارند
[ترجمه ترگمان] بعضی از the میلی به پرواز از لانه نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an inexperienced or young person.
مشابه: novice

- She was just a fledgling in the business and had a lot to learn.
[ترجمه گوگل] او فقط یک تازه کار در تجارت بود و چیزهای زیادی برای یادگیری داشت
[ترجمه ترگمان] او فقط یک بچه نوپا بود و خیلی چیزها را یاد گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a fledgling actor
بازیگر تازه کار

2. The current economic climate is particularly difficult for fledgling businesses.
[ترجمه گوگل]شرایط اقتصادی فعلی به ویژه برای مشاغل نوپا دشوار است
[ترجمه ترگمان]آب و هوای کنونی به ویژه برای کسب و کاره ای نوپا مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Computing becomes an end in itself as the fledgling hacker gets sucked into the loop between the human and the computer.
[ترجمه گوگل]محاسبات به خودی خود به یک هدف تبدیل می شود، زیرا هکر نوپا در حلقه بین انسان و رایانه مکیده می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک هکر نوپا به حلقه بین انسان و رایانه وارد می شود، محاسبات به خودی خود به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pan Am trained its fledgling stewardesses in Miami, Florida.
[ترجمه گوگل]Pan Am مهمانداران نوپای خود را در میامی، فلوریدا آموزش داد
[ترجمه ترگمان]\"پن\" آموزش نوپای خود را در میامی، فلوریدا آموزش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Software simulations have not only moved this fledgling technology along, they continue to provide an environment that nurtures testing and experimentation.
[ترجمه گوگل]شبیه‌سازی‌های نرم‌افزاری نه‌تنها این فناوری نوپا را به حرکت درآورده‌اند، بلکه همچنان محیطی را فراهم می‌کنند که آزمایش و آزمایش را پرورش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]شبیه سازی نرم افزار نه تنها این فن آوری نوپای را به همراه داشته است، بلکه به ارائه محیطی برای آزمایش و آزمایش ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jonathan Powell, 4 will join the fledgling station before its broadcasting debut on January
[ترجمه گوگل]جاناتان پاول، 4 ساله، قبل از پخش اولین پخش آن در ژانویه، به این ایستگاه نوپا خواهد پیوست
[ترجمه ترگمان]جاناتان پاول، ۴ ساله، قبل از شروع پخش برنامه خود در ماه ژانویه به این ایستگاه تازه ملحق خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was invested in fledgling biotechnology companies.
[ترجمه گوگل]در شرکت های نوپای بیوتکنولوژی سرمایه گذاری شد
[ترجمه ترگمان]این شرکت در شرکت های بیوتکنولوژی نوپا سرمایه گذاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It seems he gave the fledgling architect his head.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او سر خود را به معمار نوپا داده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه اون سر architect سر و کله اش پیدا شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The palm trees looked no bigger than fledgling asparagus.
[ترجمه گوگل]درختان خرما بزرگتر از مارچوبه نوپا به نظر نمی رسیدند
[ترجمه ترگمان]درختان نخل بزرگ تر از مارچوبه fledgling نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Its fledgling Instinet system already allows fund managers to trade share parcels direct with one another, eliminating the human broker.
[ترجمه گوگل]سیستم جدید Instinet آن در حال حاضر به مدیران صندوق اجازه می دهد تا بسته های سهام را مستقیماً با یکدیگر معامله کنند و کارگزار انسانی را حذف کنند
[ترجمه ترگمان]سیستم نوپای Instinet در حال حاضر به مدیران سرمایه اجازه می دهد تا بسته های سهام را مستقیما با یکدیگر مبادله کنند و واسطه انسانی را حذف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the last six months, two fledgling dirt-shirt companies have staked claims to this earthy enterprise.
[ترجمه گوگل]در شش ماه گذشته، دو شرکت نوپای پیراهن کثیف ادعاهای خود را نسبت به این شرکت خاکی مطرح کرده اند
[ترجمه ترگمان]در شش ماه گذشته، دو شرکت نوپا در حال بازی ادعاهای خود را به این شرکت زمینی واگذار کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In New York a fledgling needle-exchange programme was scrapped last February.
[ترجمه گوگل]در نیویورک، یک برنامه نوپای مبادله سوزن در فوریه گذشته لغو شد
[ترجمه ترگمان]در نیویورک، یک برنامه تبادل سوزن تازه کار در فوریه گذشته کنار گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They made a point of recruiting fledgling Latino engineers into the organization.
[ترجمه گوگل]آنها به استخدام مهندسان تازه تاسیس لاتین تبار در سازمان اشاره کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به استخدام مهندسان اهل آمریکای لاتین در این سازمان اشاره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Somaliland's fledgling government has managed to successfully crack down on pirates with a robust arrest policy.
[ترجمه گوگل]دولت نوپای سومالیلند با یک سیاست دستگیری قوی موفق به سرکوب دزدان دریایی شده است
[ترجمه ترگمان]دولت نوپای سومالی توانسته است با سیاست دستگیری قوی دزدان دریایی را با موفقیت سرکوب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The development of fledgling industry should be centred on information technology, modem Biological engineering, new energies, laser and marine exploration.
[ترجمه گوگل]توسعه صنعت نوپا باید بر فناوری اطلاعات، مهندسی بیولوژیک مدرن، انرژی های نو، لیزر و اکتشافات دریایی متمرکز شود
[ترجمه ترگمان]توسعه صنعت نوپا باید بر روی فن آوری اطلاعات، مهندسی زیستی مدرن، انرژی های نو، لیزر و اکتشافات دریایی متمرکز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جوجه تازه پر و بال دراورده (اسم)
fledgling

انگلیسی به انگلیسی

• young bird that cannot fly; inexperienced young person
a fledgling is a young bird.
you use fledgling to describe an inexperienced person, organization, or political system; used in formal written english.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: A young or inexperienced person; beginner 🐣
🔍 مترادف: Novice
✅ مثال: The fledgling artist impressed everyone with their first exhibition.
A fledgling refers to someone who is new or inexperienced in a particular field or activity. It is often used to describe someone who is just starting out or still learning the ropes.
نوپا یا مبتدی، شخصی که در زمینه یا فعالیت خاصی جدید یا بی تجربه باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب برای توصیف کسی که تازه شروع کرده یا هنوز خم و چم چیزی رو یاد می گیرد.
مثال؛
As a fledgling writer, I’m still figuring out my voice.
In a sports context, a commentator might mention, “This young player is a fledgling in the world of professional basketball. ”
A mentor might give advice to a fledgling entrepreneur, saying, “Don’t be discouraged by early setbacks. Every successful businessperson starts as a fledgling. ”

his fledgling attempts
تلاش های نوپای او
( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس )
fledgling United Nations
نهاد نوپای "سازمان ملل"
مبتدی
یکی از مراحل رشد پرندگان :
fledgling
نوپا
fledding government
نوپا
​a young bird that has just learnt to fly . Ox
تازه تأسیس
نوظهور

بپرس