flawless

/ˈflɒləs//ˈflɔːləs/

معنی: بی عیب
معانی دیگر: بی عیب

جمله های نمونه

1. mehri's complexion and looks are flawless
رنگ و آب و قیافه ی مهری نقص ندارد.

2. She attributed her flawless complexion to the moisturiser she used.
[ترجمه گوگل]او رنگ بی عیب و نقص خود را به مرطوب کننده ای که استفاده می کرد نسبت داد
[ترجمه ترگمان]چهره بی عیب و نقصش را به moisturiser نسبت داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You can't help noticing her flawless beauty.
[ترجمه سعید پارسا] نمیتوانی زیبائی بی نقص اورا نادیده بگیری
|
[ترجمه سعید پارساپور] نمیتونی زیبائی بی کم و کاست اورا نادیده بگیری
|
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید به زیبایی بی عیب و نقص او توجه نکنید
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی با توجه به زیبایی بی نقصش به اون کمک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Discovery's takeoff this morning from Cape Canaveral was flawless.
[ترجمه گوگل]برخاستن دیسکاوری صبح امروز از کیپ کاناورال بی عیب و نقص بود
[ترجمه ترگمان]صبح دیسکاوری بعد از برخاستن از دماغه Canaveral بی نقص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Although his composition was flawless, the teacher was always cavilling at his handwriting.
[ترجمه گوگل]اگرچه ترکیب او بی عیب و نقص بود، معلم همیشه از دست خط او غافلگیر بود
[ترجمه ترگمان]اگرچه ترکیب او بی عیب و نقص بود، اما معلم همیشه به دستخط خود نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This flawless, cork screwed white-knuckle ride should roll and roll into 1993 and your back yard.
[ترجمه گوگل]این سواری بی عیب و نقص با چوب پنبه پیچ شده با بند سفید باید به سال 1993 و حیاط پشتی شما بپیچد
[ترجمه ترگمان]این چوب پنبه بی عیب و نقص در سال ۱۹۹۳ و در حیاط پشتی شما چرخ می خورد و قل میخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Behind the steel grille and doors, flawless stones have been used in the regalia.
[ترجمه گوگل]در پشت پنجره‌های فولادی و درها، از سنگ‌های بی عیب و نقص در رگالیا استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]از پشت میله های فولادی و درها، سنگ های ریز بدون نقصش، در لباس رسمی استفاده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His girlfriend was very pretty with a flawless complexion and hair the colour of new parchment.
[ترجمه گوگل]دوست دخترش خیلی خوشگل بود با پوستی بی عیب و مویی به رنگ پوست جدید
[ترجمه ترگمان]دوست دخترش با صورت بی نقصش بسیار زیبا بود و رنگ کاغذ پوستی جدید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The wave spiralled forwards into a flawless but bone-crushing tube.
[ترجمه گوگل]موج به سمت جلو به سمت لوله ای بی عیب اما استخوان خردکننده حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]امواج با لوله خرد شده به جلو خم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her English is almost flawless.
[ترجمه گوگل]انگلیسی او تقریباً بی عیب و نقص است
[ترجمه ترگمان]انگلیسی او تقریبا بی عیب و نقص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ours was becoming a flawless space in which every object had its rightful place.
[ترجمه گوگل]فضای ما در حال تبدیل شدن به فضایی بی عیب و نقص بود که هر شیئی در آن جایگاه شایسته خود را داشت
[ترجمه ترگمان]مال ما فضای بی نقصش را داشت که هر شی جای خود را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her skin is flawless, her legs endless and her entire body a flab-free zone.
[ترجمه گوگل]پوست او بی عیب و نقص است، پاهایش بی انتها و کل بدنش منطقه ای بدون پوست است
[ترجمه ترگمان]پوستش بی نقص است، پاهایش پایان ناپذیر است و تمام بدنش یک منطقه آزاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The service here is essentially flawless.
[ترجمه گوگل]خدمات در اینجا اساساً بی عیب و نقص است
[ترجمه ترگمان]خدمات در اینجا لزوما بی عیب و نقص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I felt it was as flawless a weapon as you could have.
[ترجمه گوگل]من احساس کردم که این یک سلاح بی عیب و نقص است که شما می توانید داشته باشید
[ترجمه ترگمان]احساس کردم به همون اندازه که می تونستی اسلحه درست کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His record appeared flawless, yet there was an inconsistency which grated harshly, leaving room for a lot of speculation.
[ترجمه گوگل]رکورد او بی عیب و نقص به نظر می رسید، با این حال یک تناقض وجود داشت که به شدت رنده شد، و جایی برای گمانه زنی های زیادی باقی گذاشت
[ترجمه ترگمان]سوابق او بی عیب و نقص به نظر می رسید، با وجود این یک تناقض وجود داشت که به سختی در اتاق را ترک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی عیب (صفت)
perfect, all right, entire, spotless, flawless, faultless, sound, blameless, intact, fault-free, unexceptionable, indefectible, point-device, serviceable

انگلیسی به انگلیسی

• perfect, without a flaw, impeccable
something that is flawless is perfect.

پیشنهاد کاربران

Flawless بی کم و کاستی
تلفظ بریتانیایی فلو لس
تلفظ آمریکایی فلالز
بی کم و کاست
بی نقض
بی عیب و نقص
مشتی ، ناب
بدون نقص
شاهکار

بپرس