flavourless


معنی: بی سلیقه، بدون مزه، بی طعم
معانی دیگر: بی مزه، بی لذت

جمله های نمونه

1. The meat was tough and flavourless.
[ترجمه گوگل]گوشت سفت و بی طعم بود
[ترجمه ترگمان]گوشت سفت و سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These grapes are completely flavourless.
[ترجمه گوگل]این انگور کاملا بی طعم است
[ترجمه ترگمان]این انگور کاملا flavourless
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He pictured the flavourless solitude of Trenor's repast.
[ترجمه گوگل]او خلوت بی‌طعم مهمانی ترنور را به تصویر کشید
[ترجمه ترگمان]او تنهایی و تنهایی غذا را در نظرش مجسم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The polysaccharide was white, flavourless and soluble in water and insoluble in organic solvents, with 90. 07% of polysaccharide, 8 25% of glucomannan and 53% of protein.
[ترجمه گوگل]پلی ساکارید سفید، بی طعم و محلول در آب و نامحلول در حلال های آلی بود، با 90 07 درصد پلی ساکارید، 8 25 درصد گلوکومانان و 53 درصد پروتئین
[ترجمه ترگمان]The سفید، flavourless و محلول در آب و محلول در حلال های آلی و ۹۰ بود ۰۷ % of، ۸ % % glucomannan و ۵۳ % پروتئین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The results showed that B-glucan was offwhite, flavourless, and insoluble in water with 49% of crude protein and 8 7% of polysaccharide.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که B-گلوکان سفید رنگ، بی طعم و نامحلول در آب با 49 درصد پروتئین خام و 8 و 7 درصد پلی ساکارید است
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که B - glucan با ۴۹ درصد پروتیین خام و ۸ % polysaccharide در آب حل و فصل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cut short that hanging time and the meat will be tough and flavourless, regardless of its pedigree and upbringing.
[ترجمه گوگل]زمان آویزان شدن را کوتاه کنید و گوشت بدون توجه به شجره نامه و پرورش آن سفت و بی طعم خواهد بود
[ترجمه ترگمان]کوتاه کردن زمان آویزان کردن گوشت و گوشت بدون توجه به شجره نامه و تربیت آن، دشوار و دشوار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She could feel nothing, as if her entire body were mummified in thick wads of flavourless chewing gum.
[ترجمه گوگل]او هیچ چیز را حس نمی کرد، انگار تمام بدنش در آدامس های ضخیم بی طعم مومیایی شده بود
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست چیزی احساس کند، گویی تمامی بدن او در wads انبوهی از آدامس chewing، مومیایی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The restaurants are authentically Chinese, which means that when you order crispy duck web, you get deep-fried duck's feet – a somewhat chewy, flavourless experience.
[ترجمه گوگل]رستوران‌ها واقعاً چینی هستند، به این معنی که وقتی تار اردک ترد را سفارش می‌دهید، پای اردک سرخ‌شده را دریافت می‌کنید – تجربه‌ای تا حدودی جویدنی و بدون طعم
[ترجمه ترگمان]رستوران ها \"authentically چینی\" هستند، که به این معنی است که وقتی شما سفارش وب اردک را سفارش می دهید، پاهای اردک عمیق و کمی جویدنی و flavourless دریافت می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی سلیقه (صفت)
tasteless, flavorless, flavourless

بدون مزه (صفت)
flavorless, flavourless

بی طعم (صفت)
insipid, flavorless, flavourless

انگلیسی به انگلیسی

• tasteless, dull, unsavory (also flavorless)

پیشنهاد کاربران

بپرس