flattering

/ˈflætərɪŋ//ˈflætərɪŋ/

معنی: چاپلوس
معانی دیگر: تملق امیز، چاپلوسانه، متملق، چرب زبان، چرب ونرم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: making one feel proud or pleased with oneself because of the compliment of another or because of something considered complimentary.

- The job offer was flattering, but he wasn't convinced that he was truly prepared for so much responsibility.
[ترجمه گوگل] پیشنهاد شغلی متملقانه بود، اما او متقاعد نشده بود که واقعاً برای این همه مسئولیت آماده است
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد شغلی خوشایند بود، اما مطمئن نبود که او واقعا برای این همه مسئولیت آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The comment about her weight loss was intended to be flattering, but instead she was a little offended by it.
[ترجمه گوگل] نظر در مورد کاهش وزن او برای چاپلوسی بود، اما در عوض او کمی از آن آزرده شد
[ترجمه ترگمان] اظهار نظر در مورد از دست دادن وزن او قصد چاپلوسی داشت، اما در عوض کمی از این موضوع رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: representing one favorably; giving a positive impression of someone or something.
مشابه: complimentary

- Her former boss wrote many flattering things about her in his letter of recommendation.
[ترجمه گوگل] رئیس سابق او در توصیه نامه خود چیزهای تملق آمیز زیادی در مورد او نوشت
[ترجمه ترگمان] رئیس سابق او چیزهای زیادی در مورد او در نامه اش به توصیه نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I love the flattering lighting in that restaurant; it hides all my flaws!
[ترجمه گوگل] من عاشق نورهای جذاب در آن رستوران هستم تمام عیب های من را پنهان می کند!
[ترجمه ترگمان] من عاشق نورپردازی تملق آمیز این رستوران هستم؛ همه flaws را پنهان می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This dress has a more flattering shape for you than the other one.
[ترجمه مینا] این لباس نسبت به دیگری بیشتر به شما می آید.
|
[ترجمه گوگل] این لباس برای شما شکل دلپذیرتری نسبت به لباس دیگر دارد
[ترجمه ترگمان] این لباس برای شما مناسب تر از اون یکی لباس داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- All her friends say that high-heeled shoes would be flattering to her legs, but she still won't wear them.
[ترجمه شیما] همه دوستان او میگن که با کفش پاشنه بلند زیباتر بنظر میرسه ولی او همچنان اونا رو نمیپوشه ( فلترینگ بمعنی چیزی هست که شما را از آنچه هستید زیباتر نشان میده )
|
[ترجمه گوگل] همه دوستانش می‌گویند که کفش‌های پاشنه بلند برای پاهایش جذاب است، اما او هنوز آن‌ها را نمی‌پوشد
[ترجمه ترگمان] تمام دوستان او می گویند که کفش های پاشنه بلند روی پاهای او لطف دارند، اما او هنوز آن ها را نخواهد پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he kept flattering his boss
او مرتبا پیش رئیس خود چاپلوسی می کرد.

2. mahmood was adroit at flattering others
محمود در تملق گویی از دیگران مهارت داشت.

3. I know I am not flattering, so I did not who is cumbersome.
[ترجمه گوگل]من می دانم که چاپلوس نیستم، بنابراین نمی دانم چه کسی دست و پا گیر است
[ترجمه ترگمان]می دانم که چاپلوسی نمی کنم، بنابراین نمی دانستم که چه کسی مزاحم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I knew he was only flattering me because he wanted to borrow some money.
[ترجمه گوگل]می دانستم که او فقط از من چاپلوسی می کند زیرا می خواست مقداری پول قرض کند
[ترجمه ترگمان]می دانستم که او فقط به خاطر این که می خواست کمی پول قرض بگیرد چاپلوسی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The descriptions of her were less than flattering.
[ترجمه گوگل]توصیفات او کمتر از چاپلوس بود
[ترجمه ترگمان]توضیحات او کم تر از تعریف و تمجید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many flattering relatives fawned on the rich old man.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اقوام چاپلوس پیرمرد ثروتمند را حنایی کردند
[ترجمه ترگمان]بستگان تملق آمیزی نسبت به پیرمرد ثروتمند تملق می گفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I knew she was just flattering me.
[ترجمه گوگل]می دانستم که او فقط مرا چاپلوسی می کند
[ترجمه ترگمان]می دانستم که او فقط به من تملق می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's a very flattering offer, and I'm honoured by your confidence in me.
[ترجمه گوگل]این یک پیشنهاد بسیار چاپلوس کننده است و من از اعتماد شما به من مفتخرم
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد very است و از اعتماد شما به من افتخار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jamie was adroit at flattering others.
[ترجمه گوگل]جیمی در چاپلوسی دیگران ماهر بود
[ترجمه ترگمان]جیمی به دیگران تملق می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A one-piece is more flattering than a bikini.
[ترجمه گوگل]یک تکه جذاب تر از بیکینی است
[ترجمه ترگمان] یه تیکه more از بیکینی استفاده میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This style of dress is flattering to most women.
[ترجمه گوگل]این مدل لباس برای اکثر خانم ها جذاب است
[ترجمه ترگمان]این سبک لباس برای بسیاری از زنان تملق آمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His flattering remark brought a blush in to her cheeks.
[ترجمه گوگل]اظهارات تملق آمیز او باعث سرخ شدن گونه های او شد
[ترجمه ترگمان]این حرف flattering گونه هایش را گلگون ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is flattering you.
[ترجمه گوگل]او شما را چاپلوسی می کند
[ترجمه ترگمان]او به شما تملق می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It wasn't a very flattering photograph.
[ترجمه گوگل]عکس خیلی چاپلوس کننده ای نبود
[ترجمه ترگمان]عکس قشنگی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The dress is fitted to give you a flattering silhouette.
[ترجمه گوگل]این لباس به گونه ای طراحی شده است که ظاهری جذاب به شما بدهد
[ترجمه ترگمان]این لباس برای دادن یک سیلوئت به شما نصب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاپلوس (صفت)
subservient, obsequious, smooth-tongued, flattering, servile, sweet-mouthed

انگلیسی به انگلیسی

• praising, complimenting
act of praising, act of complimenting
if someone's behaviour towards you is flattering, it is pleasing because it shows that they have a high opinion of you.
if a picture or piece of clothing is flattering, it makes you appear more attractive than you usually do.
see also flatter.

پیشنهاد کاربران

جذاب، شیک
تملق آمیز، متملق، چاپلوس، پاچه خواری
becoming, effective, enhancing, kind, well - chosen
- ingratiating, adulatory, complimentary, fawning, fulsome, laudatory
شیک
flattering
جذاب , زیبا
. e . g:This flattering dress fits you
در گفتگوی شفاهی: چوب کاری کردن؛کسی را باد کردن؛ هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
وقتی دو دختر Flattering می کنن، یعنی دارن برا هم لاو می ترکونن. ترجمه ای دقیق تر از این براش پیدا نکردم.
خود/کسی را تحویل گرفتن، برای خود/کسی نوشابه باز کردن، از کسی/خود تعریف کردن
تعریف از خود
جذاب
مترادف well choosen
تو فارسی میگیم: روش بیاره ( یعنی ارزشمند و مهم و جذاب جلوه بده طرف رو )
تعریف آمیز
بهتر از واقعیت نشان دهنده
دلپذیر، دلربا ، زیبنده
gratifying
pleasing
making somebody look more attractive

مایه ی خشنودی ، مایه ی مباهات
دلربا - زیبنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس