flatterer


معنی: خوشامد گو، متملق
معانی دیگر: چاپلوس، تملق گو، مداهنه کننده، روباه باز، کاسه لیس

جمله های نمونه

1. Where theren is a flatterer there is also a fool.
[ترجمه گوگل]جایی که چاپلوس هست، احمق هم هست
[ترجمه ترگمان]هر جا که theren یک چاپلوس است، یک احمق هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I cannot be your friend and your flatterer too.
[ترجمه عزیزالله] من نمیتونم هم دوستت باشم و هم چاپلوست
|
[ترجمه گوگل]من هم نمی توانم دوست و چاپلوسی تو باشم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم دوست شما و flatterer باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "Flatterer," she said giving him a mock reproving look.
[ترجمه گوگل]او با نگاهی تمسخر آمیز به او گفت: "متملق تر "
[ترجمه ترگمان]\"او با حالتی تمسخر آمیز به او نگاه کرد و گفت:\" \"flatterer\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't believe him he's a real flatterer.
[ترجمه عزیزالله] اونو باور نکنین اون یک چاپلوس واقعی است
|
[ترجمه گوگل]او را باور نکنید که او یک چاپلوس واقعی است
[ترجمه ترگمان]باور نکن که او از هر کسی خوشش می اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Although a skillful flatterer is a most delightful companion if you have him all to yourself, his taste becomes very doubtful when he takes to complimenting other people. Charles Dickens
[ترجمه گوگل]اگر چه یک متملق ماهر، اگر همه او را برای خود داشته باشید، لذت بخش ترین همراه است، اما وقتی به تعریف و تمجید از دیگران می پردازد، سلیقه او بسیار مشکوک می شود چارلز دیکنز
[ترجمه ترگمان]هر چند که هر کسی با skillful حرف می زند، اگر شما او را به حال خودتان داشته باشید، ذوق و سلیقه او در مواقعی که با دیگران تعریف و تمجید می کند، خیلی مشکوک می شود \" چارلز دیکنز \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A flatterer never seems absurd: the flatter, d always take his word.
[ترجمه گوگل]چاپلوسی هرگز پوچ به نظر نمی رسد: چاپلوس همیشه حرفش را می پذیرد
[ترجمه ترگمان]هر کسی به نظر مضحک می آید، تملق می گوید، همیشه حرفش را باور می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Every flatterer lives at the expense of those who listen to him.
[ترجمه گوگل]هر چاپلوسی به قیمت کسانی که به او گوش می دهند زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]هر کسی به خاطر کسانی که به حرف هایش گوش می دهند زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The same man cannot be both friend and flatterer.
[ترجمه عزیزالله] یک شخص نمیتونه هم دوست باشه هم چاپلوس
|
[ترجمه گوگل]یک مرد نمی تواند هم دوست باشد و هم چاپلوس
[ترجمه ترگمان]هر کس هم دوست ندارد هر دو دوست و دوست داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With a clatter, the flatterer shattered the chattering wattmeter in the chaos.
[ترجمه گوگل]با صدای تق تق، چاپلوس وات متر پر حرف را در هرج و مرج در هم شکست
[ترجمه ترگمان]هر کسی سر و صدا می کرد، هر کس با سر و صدا در این هرج و مرج به هم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She is a flatterer in all her ways; and so much the worse, because undesigned .
[ترجمه گوگل]او در همه راه های خود چاپلوس است و خیلی بدتر، زیرا طراحی نشده است
[ترجمه ترگمان]به هر حال، این زن از هر جهت نفرت دارد، و بدتر از همه این است که اعتراف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As a wolf resembles a dog, so a flatterer a friend.
[ترجمه گوگل]همانطور که گرگ به سگ شباهت دارد، چاپلوس هم دوست است
[ترجمه ترگمان]مانند یک گرگ مانند یک سگ شبیه یک سگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Where there is a flatterer, there is also a fool.
[ترجمه گوگل]جایی که چاپلوس هست، احمق هم هست
[ترجمه ترگمان]هر جا که یک چاپلوس وجود دارد، یک احمق هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A flatterer has waster in one hand and fire in the other.
[ترجمه گوگل]چاپلوس در یک دست ضایع و در دست دیگر آتش دارد
[ترجمه ترگمان]یک چاپلوس در یک دست و در طرف دیگر waster دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This gentleman was no flatterer, scarcely a friend.
[ترجمه گوگل]این آقا چاپلوسی نبود، به ندرت دوست بود
[ترجمه ترگمان]این آقا کسی نیست که از کسی تعریف و تمجید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشامد گو (اسم)
adulator, bootlicker, fawner, flatterer

متملق (اسم)
flatterer, toady, sycophant, toadeater

انگلیسی به انگلیسی

• one who gives insincere compliments; one who compliments excessively

پیشنهاد کاربران

Flatterer = apple polisher = to butter sb up
متملق، چاپلوس، مجیزگو، چرب زبان، بادمجان دور قاب چین، پاچه خار و. . .

بپرس