[ترجمه گوگل] او یک دروغگوی مطلق بود [ترجمه ترگمان] اون یه دروغگوی flat بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The car was going flat out at 120 mph.
[ترجمه گوگل]ماشین با سرعت 120 مایل بر ساعت در حال حرکت بود [ترجمه ترگمان]ماشین با سرعت ۱۲۰ مایل بر ساعت حرکت می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Workers are working flat out to meet the rise in demand for new cars.
[ترجمه گوگل]کارگران در تلاش هستند تا با افزایش تقاضا برای خودروهای جدید پاسخ دهند [ترجمه ترگمان]کارگران در حال کار برای برآورده کردن میزان تقاضا برای اتومبیل های جدید هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She asked him flat out if he was seeing another woman.
[ترجمه حسن هاشمی] او ( خانم ) بی پرده ( اشکارا ) پرسید از او ( مذکر ) , اگر او ( مذکر ) با خانم دگه ای رابطه داره؟ را
|
[ترجمه گوگل]او با قاطعیت از او پرسید که آیا او زن دیگری را می بیند [ترجمه ترگمان]از او پرسید که آیا زن دیگری را می بیند یا نه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It's a 30-year mortgage we just flat out can't handle.
[ترجمه گوگل]این یک وام مسکن 30 ساله است که ما نمی توانیم از پس آن برآییم [ترجمه ترگمان]یه رهن ۳۰ ساله داریم که نمیتونیم از پسش بر بیایم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Everyone's working flat out to finish on time.
[ترجمه حسن هاشمی] همه سریع کار میکنند تا سروقت کار اا تمام کنند.
|
[ترجمه گوگل]همه کار می کنند تا به موقع تمام کنند [ترجمه ترگمان]همه با هم کار می کنند و سر وقت کار می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I told him flat out 'No'.
[ترجمه گوگل]من به او کاملاً "نه" گفتم [ترجمه ترگمان]به او گفتم: نه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We ran flat out for about half a mile before we could throw them off.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه بتوانیم آنها را پرتاب کنیم، حدود نیم مایل دویدیم [ترجمه ترگمان]نیم مایل جلوتر رفتیم تا بتوانیم آن ها را پرت کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Everyone is working flat out to try to trap those responsible.
[ترجمه گوگل]همه تلاش می کنند تا مسئولین را به دام بیاندازند [ترجمه ترگمان]همه تلاش می کنند تا افراد مسئول را به دام بیاندازند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I am working flat out to get this job finished by next week.
[ترجمه گوگل]من کاملاً کار می کنم تا این کار را تا هفته آینده به پایان برسانم [ترجمه ترگمان]من برای رسیدن به این شغل تا هفته بعد کار می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The record company's publicity machine was working flat out.
[ترجمه گوگل]دستگاه تبلیغاتی شرکت ضبط به طور مسطح کار می کرد [ترجمه ترگمان]ماشین تبلیغاتی کمپانی ضبط شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We've been working flat out to get this done.
[ترجمه گوگل]ما برای انجام این کار کاملاً کار کرده ایم [ترجمه ترگمان]ما برای انجام این کار روی تخت دراز کشیده بودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. After running in the national games, she was flat out for a week.
[ترجمه گوگل]او پس از دویدن در بازی های ملی، یک هفته در بیرون از خانه بود [ترجمه ترگمان]بعد از دویدن در بازی های ملی، برای یک هفته صاف بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Flat out at 8 knots, he almost breaks the Thames speed limit.
[ترجمه گوگل]او با سرعت 8 گره زمین، تقریباً محدودیت سرعت تیمز را می شکند [ترجمه ترگمان]او که در ۸ گره صاف است تقریبا محدوده سرعت رودخانه تیمز را می شکند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She's been working flat out every day since I came; from at least 30am till way past my bedtime.
[ترجمه گوگل]از زمانی که من آمده ام، او هر روز در حال کار است حداقل از 30 صبح تا زمان خواب من [ترجمه ترگمان]از آخرین باری که به اینجا امدم، هر روز با من صاف و صاف کار می کرد لااقل تا قبل از وقت خواب، ساعت ۳۰ از خواب بیدار شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• (informal) directly, bluntly, in a straightforward manner; as fast as possible, very quickly
پیشنهاد کاربران
moving or working at top speed or with maximum effort با سرعت کار کردن، نهایت تلاش در انجام کاری . گاهی به معنای سر شلوغی هم هست مثال: I have been flat - out all morning . ترجمه: کل صبح سرم شلوغ بود ( با سرعت داشتم کارامو می کردم )
به نقل از وبستر: مطلقاً، کاملاً ( معمولاً به جهت تأکید استعمال می شود )
کاهش دادن، خنثی کردن اثر چیزی
But other times I flat out refuse اما بعضی وقتا به هیچ عنوان زیر بار نمیرم
بسیار تلاش کردن و زحمت کشیدن ، از پا درامدن
informal•North American: without hesitation or reservation. فوراً بلافاصله بی درنگ به سرعت
به نقل از هزاره: 1. با تمام قدرت، با تمام نیرو، با تمام سرعت 2. خسته، کوفته، درمانده، از پا افتاده
۱ - با نهایت / با تمام ( سرعت، تلاش، جدیت، شدت ) At maximum effort, speed , working flat out ۲ - محض, صریح، واضح، رک out and out, downright A flat out lie
با سرعت/شدت هرچه تمام، بی محابا، مثه چی، دیوانه وار ( کاری را انجام دادن ) ، Syn: Like mad