flask

/ˈflæsk//flɑːsk/

معنی: قمقمه، فلاسک، دبه مخصوص باروت تفنگ
معانی دیگر: (آزمایشگاه) بطری آزمایشگاه، بالون، بطری کتابی (بطری مشروب که در جیب جا می گیرد)، بطری جیبی، (ریخته گری فلزات و شیشه گری) ظرفی که شن قالبگیری در آن قرار دارد، جلد کتاب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a rounded or cone-shaped bottle with a narrow neck that sometimes widens at the top, often with a fitted top or stopper.

(2) تعریف: a broad, flat metal or glass bottle designed to be carried in the pocket and usu. used to hold liquor.
مشابه: canteen

جمله های نمونه

1. He took out a metal flask from a canvas bag.
[ترجمه گوگل]او یک فلاسک فلزی را از یک کیسه برزنتی بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]یک بطری فلزی از یک کیسه کرباسی برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A vacuum flask keeps cool drinks cool and hot drinks hot.
[ترجمه گوگل]فلاسک خلاء نوشیدنی های خنک را خنک و نوشیدنی های گرم را گرم نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]یک بطری خالی، نوشیدنی خنک و نوشیدنی گرم را گرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The flask is completely watertight, even when laid on its side.
[ترجمه گوگل]فلاسک کاملاً ضد آب است، حتی اگر به پهلو گذاشته شود
[ترجمه ترگمان]شیشه کاملا ضد آب است، حتی زمانی که کنار آن قرار گرفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We took a flask of tea with us.
[ترجمه گوگل]یک قمقمه چای با خود بردیم
[ترجمه ترگمان]یک بطری چای با خودمان برداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She pulled out her flask and drank from it.
[ترجمه گوگل]فلاسکش را بیرون آورد و از آن نوشید
[ترجمه ترگمان]قمقمه را بیرون کشید و از آن نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Milk sloshed around in the flask.
[ترجمه گوگل]شیر در فلاسک ریخته شد
[ترجمه ترگمان]شیر در بطری مشروب زیاد میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's some sandwiches here and a flask of coffee.
[ترجمه گوگل]اینجا چند ساندویچ و یک فلاسک قهوه هست
[ترجمه ترگمان]اینجا چند تا ساندویچ و یک قمقمه قهوه هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The vacuum flask has a strong casing, which won't crack or chip.
[ترجمه گوگل]فلاسک خلاء دارای یک بدنه محکم است که ترک نمی خورد یا تراشه نمی کند
[ترجمه ترگمان]فلاسک خلا دارای غلاف قوی است که ترک یا چیپ نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She made sandwiches, filled a flask and put sugar in.
[ترجمه گوگل]ساندویچ درست کرد، یک فلاسک پر کرد و شکر ریخت
[ترجمه ترگمان]او ساندویچ درست می کرد و یک قمقمه پر می کرد و شکر می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hip flask was in the glove compartment.
[ترجمه گوگل]فلاسک لگن در محفظه دستکش بود
[ترجمه ترگمان]قمقمه لگن توی داشبورد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Very handy with a hip flask, but didn't look as if he could tell a Renoir from a Renault.
[ترجمه گوگل]با فلاسک ران بسیار مفید است، اما به نظر نمی رسید که بتواند رنوار را از رنو تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]خیلی به دردم خورد، اما به نظر نمی رسید بتواند از تابلوی نقاشی تابلویی از یک تابلوی نقاشی بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A soldier prised a small silver flask from the dead man's hand and passed it to Colonel Voss.
[ترجمه گوگل]یک سرباز یک فلاسک نقره ای کوچک از دست مرد مرده را قدردانی کرد و آن را به سرهنگ ووس داد
[ترجمه ترگمان]یک سرباز قمقمه کوچک نقره ای را از دست مرد مرده بیرون کشید و آن را به طرف سرهنگ واس داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I took the flask out and had a pull.
[ترجمه گوگل]فلاسک را بیرون آوردم و کشیدم
[ترجمه ترگمان]بطری رو برداشتم و کشیدم کنار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He took out a flask from his vest pocket and poured it into the glass.
[ترجمه گوگل]فلاسکی را از جیب جلیقه‌اش بیرون آورد و داخل لیوان ریخت
[ترجمه ترگمان]یک قمقمه از جیب جلیقه اش بیرون آورد و آن را در لیوان ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He drank some whisky from the flask in his pack.
[ترجمه گوگل]او مقداری ویسکی از فلاسک داخل بسته اش نوشید
[ترجمه ترگمان]او جرعه ای از قمقمه را در کوله پشتی اش نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قمقمه (اسم)
canteen, thermos, flask

فلاسک (اسم)
thermos, flask

دبه مخصوص باروت تفنگ (اسم)
flask

تخصصی

[شیمی] فلس، ورقه، پرک، بالن
[پلیمر] بالن

انگلیسی به انگلیسی

• round glass bottle with a long narrow neck (used in laboratory experiments); small glass or metal bottle with a screw-on lid; box, container (used in casting metal)
a flask is a bottle used for carrying alcoholic or hot drinks around with you.
you can use flask to refer to a container for liquids and its contents, or to the contents only.

پیشنهاد کاربران

فلاسک؛ ظرف شیشه ای با گردن باریک که معمولاً برای گرم کردن مایعات یا انجام واکنش های شیمیایی استفاده می شود.
مثال: فلاسک ها برای واکنش های گرماده در آزمایشگاه های شیمی مورد استفاده قرار می گیرند.
بالن ( ظرف شیشه ای آزمایشگاهی با گردن باریک ) اسم.
Example: We used a flask to heat the liquid.
بطری ( ظرف شیشه ای یا پلاستیکی با دهانه باریک، معمولاً برای نوشیدنی ) اسم.
Example: He had little flask.
...
[مشاهده متن کامل]

قمقمه - ( برای حمل اب و مایعات ) اسم
That soldier has lost their flasks.
فلاسک - ( برای گرم نگه داشتن ) اسم.
Example: Tea and coffee can last more with flask.

1. ( آزمایشگاه ) بالون 2. فلاسک 3. ( مشروب ) بغلی. شیشه کتابی 4. بطری. شیشه
دماپاس
دمابان
فلاکس، قمقمه
flask ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: درجه 2
تعریف: قاب چوبی یا فلزی که برای ساختن و نگه داشتن قالب به کار می رود
جناب Dark Light;
خوبه که املای کلمه جلوی چشممونه و میبینیم که فلاسک درسته نه فلاکس.
مرسی❤❤
noun
1. a container for liquids
2. an extremely strong lead - lined container for transporting or storing radioactive nuclear waste
فلاسک یا فلاکسی که میگیم جفتش درسته و نگهدارنه مایعات هستش
فلاسک
یک فریم ورک قدرتمند در زبان برنامه نویسی پایتون است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)