flashy

/ˈflæʃi//ˈflæʃi/

معنی: نمایشی، زرق و برق دار، درخشانی
معانی دیگر: (آنچه که برای مدت کوتاهی درخشان و چشمگیر است) تابان، رخشنده، خیره کننده، فروزنده، زرق وبرقی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: flashier, flashiest
مشتقات: flashily (adv.), flashiness (n.)
(1) تعریف: brilliant or impressive on the surface or for a short time only.
مترادف: glittering, showy
مشابه: dazzling, flamboyant, sparkling

- a flashy violin solo
[ترجمه گوگل] تکنوازی ویولن پر زرق و برق
[ترجمه ترگمان] یکی از violin پر زرق و برق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: excessively or tastelessly brilliant in color or style; gaudy.
مترادف: flamboyant, garish, gaudy, loud, showy
مشابه: bold, dazzling, flash, glaring, jazzy, meretricious, ostentatious, pretentious, snazzy, sporty, tacky, tasteless, tawdry, tinsel, wild

- flashy shoes
[ترجمه گوگل] کفش های پر زرق و برق
[ترجمه ترگمان] کفش های پر زرق و برق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I just want a good reliable car, nothing flashy.
[ترجمه امیرمهدی صفدری] من تنها به دنبال خودرویی مطمئن هستم، نه زرق و برق.
|
[ترجمه گوگل]من فقط یک ماشین قابل اعتماد خوب می خواهم، هیچ چیز پر زرق و برقی نیست
[ترجمه ترگمان]، من فقط یه ماشین خوب خوب میخوام، نه زرق و برق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hooker didn't squander his money on flashy cars or other vices.
[ترجمه گوگل]هوکر پول خود را برای اتومبیل های پر زرق و برق یا سایر شرارت ها هدر نداد
[ترجمه ترگمان]قلاب پول خودش رو توی ماشین پر زرق و برق خرج نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She threw in a lot of flashy footwork to impress the judges.
[ترجمه گوگل]او برای تحت تاثیر قرار دادن داوران، حرکات بسیار پر زرق و برقی را انجام داد
[ترجمه ترگمان]اون یه عالمه کار پر زرق و برق انداخت تا داور رو تحت تاثیر قرار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chris spun past in a flashy new car.
[ترجمه گوگل]کریس با یک ماشین جدید پر زرق و برق از کنارش گذشت
[ترجمه ترگمان]ک - - ری - - س \"تو یه ماشین جدید پر زرق و برق رد شد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was much less flashy than his brother.
[ترجمه گوگل]او خیلی کمتر از برادرش زرق و برق دار بود
[ترجمه ترگمان]اون خیلی از برادرش جذاب تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He specializes in flashy technique, without much depth.
[ترجمه گوگل]او در تکنیک زرق و برق دار، بدون عمق زیاد، تخصص دارد
[ترجمه ترگمان]او در یک تکنیک پر زرق و برق، بدون عمق زیاد، تخصص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He rinsed his teeth; a flashy set, a lot of gold, cold water.
[ترجمه گوگل]دندان هایش را شست؛ یک ست پر زرق و برق، مقدار زیادی طلا، آب سرد
[ترجمه ترگمان]دندان هایش را شست، یک مجموعه پر زرق و برق، مقدار زیادی از طلای سرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Although supermarkets are flashy and space-age, a future generation will eventually tire of traipsing round the endless aisles.
[ترجمه گوگل]اگرچه سوپرمارکت ها پر زرق و برق و عصر فضا هستند، نسل آینده در نهایت از راهروی بی پایان خسته خواهند شد
[ترجمه ترگمان]اگرچه سوپرمارکت ها پر زرق و برق هستند، اما در آینده یک نسل آینده از traipsing در میان دالان های بی پایان خسته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our presence is not intended to be flashy and we want to minimize our risks while maximizing our opportunities.
[ترجمه گوگل]هدف از حضور ما پر زرق و برق نیست و می خواهیم خطرات خود را به حداقل برسانیم و در عین حال از فرصت های خود به حداکثر برسانیم
[ترجمه ترگمان]حضور ما پر زرق و برقی نیست و ما می خواهیم ریسک خود را به حداقل برسانیم در حالی که فرصت های ما را به حداکثر می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rudy was a loud-mouthed, crude man in flashy clothes who said he was an antique dealer.
[ترجمه گوگل]رودی مردی پر سر و صدا و زمخت با لباس های پر زرق و برق بود که می گفت فروشنده عتیقه فروشی است
[ترجمه ترگمان]رودی با صدای بلند و با صدای بلند و زمخت مردی بود که می گفت یک دلال عتیقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's the psychological equivalent of having a flashy red sports car plus the bank balance and looks to match.
[ترجمه گوگل]این معادل روانشناختی داشتن یک ماشین اسپورت قرمز پر زرق و برق به اضافه موجودی بانکی است و به نظر می رسد مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این یک معادل روانی برای داشتن یک ماشین ورزشی قرمز درخشان به علاوه تعادل بانک است و به نظر می رسد که مطابقت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I slid the flashy, long-barreled, wooden-gripped revolver back into the black hip holster.
[ترجمه گوگل]هفت تیر پر زرق و برق، لوله بلند و چوبی را به داخل غلاف مشکی لگن برگرداندم
[ترجمه ترگمان]با سرعت بالا و پایین را نگاه کردم، و هفت تیر را از غلاف بیرون کشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ellwood drove an Audi - fast but not flashy.
[ترجمه گوگل]الوود یک آئودی رانده شد - سریع اما نه پر زرق و برق
[ترجمه ترگمان]Ellwood به سرعت، an رو به راه انداخت ولی زرق و برق زیادی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is emotional, outspoken and flashy.
[ترجمه گوگل]او احساساتی، صریح و پر زرق و برق است
[ترجمه ترگمان]او احساساتی، صریح و پر زرق و برق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But his flashy lifestyle and taste for violence have made him the most feared -- and the most celebrated.
[ترجمه گوگل]اما سبک زندگی پر زرق و برق و ذوق خشونت او را به ترسناک ترین -- و مشهورترین تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]اما سبک زندگی پر زرق و برق و سلیقه او برای خشونت او را به most و the تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمایشی (صفت)
expositive, scenic, demonstrative, dramatic, exhibitive, expository, flashy, stagy

زرق و برق دار (صفت)
shiny, loud, showy, trumpery, gaudy, tinsel, gorgeous, flashy, flamboyant, tawdry

درخشانی (صفت)
flashy

تخصصی

[عمران و معماری] رودخانه سریع - رودخانه سیلابی

انگلیسی به انگلیسی

• ostentatious, showy, tacky, vulgar, cheap
flashy things look smart, bright, and expensive in a rather vulgar way; an informal word.

پیشنهاد کاربران

Eye catching
her clothes is too flashy , i think she likes to stand out in crowd very much
پر زرق و برق
لباس پر زرق و برق و جلب کننده توجه
تو چشم_ جلب کننده_ خیره کننده
خیلی تو چشم ، جلب توجه کننده، به ظاهر جذاب و فریبنده اما در باطن بی کیفیت و بی ارزش

بپرس