flashback

/ˈflæʃˌbæk//ˈflæʃbæk/

معنی: وقفه زمانی، بازگوی داستان، بازتاب اشعه
معانی دیگر: (ادبیات و سینما و غیره - قطع داستان و نشان دادن صحنه های گذشته)، پس نگاه، پس نما، پس نمایی، وقفه زمانی در پیشرفت ادب وهنر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a past event that interrupts the forward action of a play, movie, novel, or the like.

(2) تعریف: a person's sudden recollection of an event or situation in the past.

جمله های نمونه

1. The novel began with a flashback to the hero's experiences in the war.
[ترجمه گوگل]رمان با فلاش بک به تجربیات قهرمان در جنگ آغاز شد
[ترجمه ترگمان]این رمان با یادآور تجربیات قهرمان در جنگ آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The story is told in flashback.
[ترجمه گوگل]داستان به صورت فلش بک روایت می شود
[ترجمه ترگمان]این داستان به \"flashback\" گفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is even a flashback to the murder itself.
[ترجمه گوگل]حتی یک فلاش بک به خود قتل نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]حتی یه بازگشت به گذشته هم وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reader is told the story in flashback.
[ترجمه گوگل]داستان به صورت فلش بک به خواننده گفته می شود
[ترجمه ترگمان]این خواننده به این داستان یادآور شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I had a sudden flashback to the time immediately after the war.
[ترجمه گوگل]یک فلاش بک ناگهانی به زمان بلافاصله پس از جنگ داشتم
[ترجمه ترگمان]ناگهان بعد از جنگ یک خاطره ناگهانی به ذهنم خطور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The story is narrated in flashback.
[ترجمه گوگل]داستان به صورت فلش بک روایت می شود
[ترجمه ترگمان]داستان در زمان بازگشت به گذشته نقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the middle, we get an extended flashback of the four as girls in the summer of 1970.
[ترجمه گوگل]در وسط، ما یک فلش بک گسترده از این چهار نفر به عنوان دختر در تابستان 1970 دریافت می کنیم
[ترجمه ترگمان]در میانه سال ۱۹۷۰، ما به یاد چهار دختر به عنوان دختران در تابستان سال ۱۹۷۰ برمی گردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I have had my first flashback.
[ترجمه گوگل]من اولین فلاش بک خود را داشتم
[ترجمه ترگمان] اولین خاطره خودم رو داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Flashback to 30 March 1968: two kids playing in a deserted tenement block discover a corpse.
[ترجمه گوگل]فلاش بک به 30 مارس 1968: دو کودک در حال بازی در یک آپارتمان متروکه یک جسد را کشف کردند
[ترجمه ترگمان]Flashback تا ۳۰ مارس ۱۹۶۸: دو کودکی که در یک بلوک اجاره ای خالی بازی می کردند، جسد را کشف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was all a flashback to his own childhood and to his father, Trent thought as he looked across at Mariana.
[ترجمه گوگل]ترنت در حالی که به ماریانا نگاه می کرد، فکر می کرد همه اینها یک بازگشت به دوران کودکی خود و پدرش بود
[ترجمه ترگمان]ترنت وقتی به ماریانا نگاه می کرد اندیشید: همش یه خاطره از دوران کودکی خودش بود و به پدرش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I flashback to Scholz, buttoned-up warm against the cold, his collar clean, his tie neat.
[ترجمه گوگل]به شولز برگشتم، دکمه‌هایش را در برابر سرما گرم کرده، یقه‌اش تمیز، کراواتش مرتب
[ترجمه ترگمان]به گذشته فکر کردم، دکمه بسته را فشار دادم، در مقابل سرما، یقه او تمیز بود، کراواتش تمیز بود، کراواتش تمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A constant motif is a flashback to a field of wheat, interposed suddenly and incongruously in various scenes.
[ترجمه گوگل]یک موتیف ثابت، فلاش بک به مزرعه گندم است که به طور ناگهانی و نامتجانس در صحنه های مختلف قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]به طور ناگهانی و با یادآوری صحنه های مختلف، یک نقش و نگار دائمی، یادآور منطقه ای از گندم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This article adopts the flashback technique.
[ترجمه گوگل]این مقاله از تکنیک فلاش بک استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله از تکنیک یاد شده استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A flashback of the Great War between the Titans and the Olympians is shown.
[ترجمه گوگل]فلاش بک از جنگ بزرگ بین تایتان ها و المپیک ها نشان داده می شود
[ترجمه ترگمان]صحنه ای از جنگ بزرگ بین غول ها و ورزش کاران المپیک نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His mind kept flashing back to the previous night.
[ترجمه گوگل]ذهنش مدام به شب قبل برگشت
[ترجمه ترگمان]ذهنش مدام به شب قبل باز می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The sun caught the panes and flashed back at him.
[ترجمه گوگل]خورشید شیشه ها را گرفت و به سمت او رفت
[ترجمه ترگمان]آفتاب به شیشه ها می خورد و به او چشمک می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. My mind flashed back to last Spring Festival.
[ترجمه گوگل]ذهنم به جشنواره بهار گذشته برگشت
[ترجمه ترگمان]ذهنم دوباره به جشنواره بهاری برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. My mind flashed back to my first day at college.
[ترجمه گوگل]ذهنم به روز اول دانشگاه برگشت
[ترجمه ترگمان]ذهنم دوباره به اولین روزم در دانشگاه برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Her mind flashed back to the day of their divorce.
[ترجمه گوگل]ذهنش به روز طلاقشان برگشت
[ترجمه ترگمان]ذهنش به روز طلاق برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The film flashed back to the hero's youth.
[ترجمه گوگل]این فیلم به دوران جوانی قهرمان بازگشت
[ترجمه ترگمان]فیلم به جوانی قهرمان تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. My mind flashed back to our previous meeting.
[ترجمه گوگل]ذهنم به جلسه قبلی ما برگشت
[ترجمه ترگمان]ذهنم به جلسه قبلی ما برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. My mind flashed back to last Christmas.
[ترجمه گوگل]ذهنم به کریسمس گذشته برگشت
[ترجمه ترگمان]ذهنم دوباره به کریسمس گذشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Her thoughts flashed back to their wedding day.
[ترجمه گوگل]افکار او به روز عروسی آنها برگشت
[ترجمه ترگمان]افکارش به روز ازدواجشان برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. From here the movie flashes back to Billy's first meeting with Schultz.
[ترجمه گوگل]از اینجا فیلم به اولین ملاقات بیلی با شولتز بازمی گردد
[ترجمه ترگمان]از این جا فیلم به اولین ملاقات با شولتز بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Suddenly something she had heard her daddy read out from a newspaper flashed back to her.
[ترجمه گوگل]ناگهان چیزی که شنیده بود پدرش از روزنامه خوانده بود به او برگشت
[ترجمه ترگمان]ناگهان چیزی شنیده بود که پدرش از روزنامه می خواند و به او چشمک می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. She lay on her back staring up at the ceiling and her thoughts immediately flashed back to Luke and last night.
[ترجمه گوگل]به پشت دراز کشید و به سقف خیره شد و افکارش بلافاصله به سمت لوک و دیشب برگشت
[ترجمه ترگمان]او به پشت دراز کشید و به سقف خیره شد و افکارش فورا به سمت لوک و شب پیش برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. She flashed back to her discussion with Ted Wilkinson, reliving every moment in her mind.
[ترجمه گوگل]او دوباره به بحث خود با تد ویلکینسون بازگشت و هر لحظه را در ذهن خود زنده کرد
[ترجمه ترگمان]به بحث خود با تد ویلکینسن برگشت، هر لحظه را در ذهنش مرور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. I flashed back in a friendly way and we fled.
[ترجمه گوگل]دوستانه فلش برگشتم و فرار کردیم
[ترجمه ترگمان]با حالتی دوستانه به عقب برگشتم و فرار کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. When he had finished, he would flash back to the complete page and select a new subject for detailed examination.
[ترجمه گوگل]وقتی کارش تمام می‌شد، به صفحه کامل باز می‌گشت و موضوع جدیدی را برای بررسی دقیق انتخاب می‌کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی کارش تمام شد، دوباره به صفحه کامل برگشت و یک موضوع جدید را برای بررسی کامل انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وقفه زمانی (اسم)
flashback

بازگوی داستان (اسم)
flashback

بازتاب اشعه (اسم)
flashback

تخصصی

[شیمی] پس زدن شعله
[سینما] پس نگاه - قطع به گذشته - رجعت به گذشته - به گذشته رفتن - برگشت به گذشته - برش به گذشته - بازگشت به گذشته - بازپس نگری - رجوع به گذشته

انگلیسی به انگلیسی

• past event inserted into the present narrative (in a book or movie); sudden remembering of a past event
a flashback is a scene in a film, play, or book where the story suddenly goes back to events in the past.
occurrence of a vivid memory; representation during the course of a movie or novel of an event that occurred at an earlier time

پیشنهاد کاربران

flashback ( a memory ) At the wedding he had a flashback of his old girlfriend.
خاطرات
در روان شناسی - پس درخش
برگشت به عقب
flashback ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: گذشته‏نما
تعریف: نما یا صحنه‏ای که نشان‏دهندۀ رویدادی است که در گذشتۀ روایت فیلم اتفاق افتاده است
در روانشناسی به معنای برگشت به خاطره و رویدادهای گذشته.
بازگشت به گذشته، گذشته نگری، مرور خاطره
درنگ بازگشتی ، وقفه ارجاعی
یاد اوری
خاطره، ذهنیت، تصویری که در ذهن می ماند
نگاهی اجمالی به گذشته ی همان موضوع
مرور دوباره
بازنگری
مرور اجمالی
نگاه سریع
مهندسی: بازگشت شلعه به بالادست
[سینما و فیلم]
گذشته نما ، نمایش بخشی از گذشته در هنگام نمایش فیلم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس