flannelette

/ˌflænəˈlet//ˌflænəˈlet/

معنی: پارچه پنبهای شبیه فلانل، کرکی
معانی دیگر: فلانل نما

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a soft cotton fabric used esp. for underwear and clothes for babies.

جمله های نمونه

1. Domette A fine, plain-weave type of flannelette, with a soft fluffy surface.
[ترجمه گوگل]Domette نوعی پارچه فلانلت ساده و ظریف با سطح کرکی نرم است
[ترجمه ترگمان]Domette یک نوع بافت نرم و ساده، با سطح نرم کرکی نرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He saw her back clothed in the flannelette nightdress.
[ترجمه گوگل]پشتش را دید که لباس خواب فلننت پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]او او را در لباس خواب فلانل نما می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It can knit fish scale fabric, drill flannelette . These fabrics can make costume, sportswear warm furnishings.
[ترجمه گوگل]این می تواند پارچه فلس ماهی را ببافد، فلنلت را مته کند این پارچه‌ها می‌توانند لباس‌های ورزشی، اثاثیه‌های گرم بسازند
[ترجمه ترگمان]آن می تواند پارچه با مقیاس ماهی را به هم متصل کند این پارچه ها می توانند لباس های ورزشی، لوازم ورزشی گرم و پوشاک ورزشی فراهم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It can knit fish scale fabric, drill and flannelette. These fabrics can make costume, sportswear and warm furnishings.
[ترجمه گوگل]این می تواند پارچه فلس ماهی، مته و فلانلت را ببافد این پارچه ها می توانند لباس، لباس ورزشی و وسایل گرم بسازند
[ترجمه ترگمان]آن می تواند بافت، پارچه، مته و flannelette را محکم کند این پارچه می توانند لباس های ورزشی، پوشاک ورزشی و مبلمان گرم درست کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rifles should be regularly cleaned by pulling a piece of flannelette through.
[ترجمه گوگل]تفنگ ها را باید به طور مرتب با کشیدن یک تکه فلانلت تمیز کرد
[ترجمه ترگمان]تفنگداران باید با کشیدن یک تکه چوب گلف به طور منظم تمیز شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cover a flat piece of hardboard with a single layer of flannelette of similar material.
[ترجمه گوگل]یک تکه تخته تخته سخت را با یک لایه فلانلت از مواد مشابه بپوشانید
[ترجمه ترگمان]یک تکه صاف از hardboard را با یک لایه of از مواد مشابه بپوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Left platen installs hairiness to brush, right platen is wrapped have the flannelette with stronger imbibition.
[ترجمه گوگل]صفحه سمت چپ موها را برای مسواک زدن نصب می کند، ورق سمت راست پیچیده می شود دارای کتانی با قابلیت جذب قوی تر
[ترجمه ترگمان]platen چپ، hairiness را برای قلم مو نصب می کنند، platen راست پیچیده شده و دارای imbibition قوی تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rifles should be regularly pulled through with a piece of flannelette.
[ترجمه گوگل]تفنگ ها را باید مرتباً با یک تکه فلانلت از داخل آن بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]تفنگداران باید به طور مرتب با یک تکه چوب گلف باز شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A rare collection of rod, tonal, Japan's old hard coating, yellow flannelette bag gamma, excellent workmanship!
[ترجمه گوگل]مجموعه کمیاب میله، تونال، پوشش سخت قدیمی ژاپن، گاما کیسه فلنلت زرد، طرز کار عالی!
[ترجمه ترگمان]یک مجموعه کمیاب از چوب، تن رنگ، پوشش سخت قدیمی ژاپن، زرد کیف زرد، شاهکار بسیار عالی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Real wood door plank can use cleanness of furniture water candle to maintain, crystal door plank can use flannelette bedew water or neuter cleaner is wiped.
[ترجمه گوگل]تخته درب چوبی واقعی می تواند از تمیزی شمع آب مبلمان برای نگهداری استفاده کند، تخته درب کریستالی می تواند با استفاده از آب فلانلت زیبایی یا پاک کننده خنثی پاک شود
[ترجمه ترگمان]تخته در چوب واقعی می تواند از پاکیزگی شمع آب و شمع برای حفظ، استفاده کند، تخته در بلور می تواند از آب bedew bedew یا cleaner neuter استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پارچه پنبه ای شبیه فلانل (اسم)
flannelette

کرکی (صفت)
fuzzy, cottony, fluffy, villous, flannelette, flocculent, villiform, plumy, tomentous

تخصصی

[نساجی] پارچه فلانل نما - فلانت ( پارچه پنبه ای دو رو پرز دار )

انگلیسی به انگلیسی

• type of soft cotton cloth
flannelette is a soft cloth made from cotton and used especially for making sheets and nightclothes.

پیشنهاد کاربران

بپرس