flam

/ˈflæm//ˈflæm/

معنی: حقه، لاف و گزاف، بامبول، بامبول زدن
معانی دیگر: (موسیقی - نواختن طبل: دو چوبه ی طبل را به سرعت یکی پس از دیگری بر طبل کوفتن) کوبش نیمه هم زمان

جمله های نمونه

1. Jack Flam has written the accompanying catalogue.
[ترجمه گوگل]جک فلم کاتالوگ همراه را نوشته است
[ترجمه ترگمان] جک flam \"فهرست accompanying رو نوشته\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Flammer, 2 took the stand to authenticate his pictures Tuesday.
[ترجمه گوگل]فلامر، 2 روز سه شنبه برای احراز هویت تصاویرش در جایگاه ایستاد
[ترجمه ترگمان]Flammer ۲ در روز سه شنبه ایستاد تا تصاویر خود را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Life is a flam and we live by invisible sun with us!
[ترجمه گوگل]زندگی شعله ای است و ما با خورشید نامرئی با خود زندگی می کنیم!
[ترجمه ترگمان]زندگی a است و ما با آفتاب نامرئی زندگی می کنیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Flam:a drumbeat consisting of two almost simultaneous strokes of which the first is a very rapid grace note.
[ترجمه گوگل]Flam: ضربات طبل متشکل از دو ضربه تقریباً همزمان که اولین ضربه آن یک نت بسیار سریع است
[ترجمه ترگمان]flam: یک drumbeat شامل دو ضربه تقریبا همزمان که اولی یک یادداشت لطف بسیار سریع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dark Scream : Flim - flam with the flimmity - jimmit.
[ترجمه گوگل]Dark Scream : Flim - flam with the flimmity - jimmit
[ترجمه ترگمان]جیغ سیاه: Flim با the - jimmit - jimmit
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't use tool in presence of flam marble and explosive materials.
[ترجمه گوگل]از ابزار در حضور سنگ مرمر شعله ور و مواد منفجره استفاده نکنید
[ترجمه ترگمان]از ابزار در حضور سنگ مرمر و مواد منفجره استفاده نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All were allegedly taken at the same football game by freelance photographer E. J. Flammer.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که همه در یک بازی فوتبال توسط عکاس آزاد E J Flammer گرفته شده اند
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که همه آن ها با یک عکاس آزاد، به عنوان یک عکاس آزاد گرفته شده اند جی Flammer
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No photo expert for either side has scrutinized the 30 snapshots, which Flammer is shopping to tabloids.
[ترجمه گوگل]هیچ کارشناس عکسی برای هیچ یک از طرفین، 30 عکس فوری را که فلامر در حال خرید به روزنامه‌ها است، بررسی نکرده است
[ترجمه ترگمان]هیچ متخصص عکسی برای هر دو طرف، عکس ۳۰ دقیقه ای را که Flammer برای نشریات در حال خرید است، مورد بررسی قرار نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To meet an incorrect person at incorrect time, it's a film flam.
[ترجمه گوگل]برای ملاقات با یک فرد نادرست در زمان نادرست، این یک شعله فیلم است
[ترجمه ترگمان]برای ملاقات با فرد نادرست در زمان نادرست، فیلم flam است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حقه (اسم)
intake, shift, trick, foul play, bob, hob, flam, knack, hocus, pompon, monkeyshine

لاف و گزاف (اسم)
flam

بامبول (اسم)
trick, flam, monkey business, monkeyshines

بامبول زدن (فعل)
trick, flam, humbug

انگلیسی به انگلیسی

• double drumbeat where the first beat is short note and the second a long one; (informal) deception or trick; falsehood; lie
mislead, deceive; cheat; delude

پیشنهاد کاربران

یکی از علایم نتخوانی درساز های ضربی باتکنیک دودست انجام میشود

بپرس