flagman

/ˈflæɡmʌn//ˈflæɡmən/

معنی: راهنما
معانی دیگر: کسی که کارش مخابره با پرچم یا مشعل است، پرچم باز، پرچم دار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: flagmen
• : تعریف: one who signals with a flag or light, as on a railroad.

جمله های نمونه

1. A flagman was stationed at the road crossing.
[ترجمه گوگل]یک پرچمدار در گذرگاه جاده مستقر بود
[ترجمه ترگمان]یکی از flagman در تقاطع جاده مستقر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As a flagman, he played an active role in correcting early Qing's poetic ways and bringing poetry creation back to the realism tradition.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک پرچمدار، نقش فعالی در تصحیح شیوه های شعری اولیه کینگ و بازگرداندن شعر به سنت رئالیسم ایفا کرد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک flagman، نقش فعالی در اصلاح روش های early کینگ ایفا کرد و خلق شعر را به سنت رئالیسم بازگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Manage " flagman sports " the merchant of net inn also by punishment arrest.
[ترجمه گوگل]مدیریت "پرچمدار ورزش" تاجر مسافرخانه نت نیز با مجازات دستگیری
[ترجمه ترگمان]مدیریت \"ورزش های flagman\" را نیز با دستگیری مجازات مدیریت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rascal Cai is acknowledged flagman of network literature, his position in the network literature field is very important.
[ترجمه گوگل]راسكال كاي به عنوان پرچمدار ادبيات شبكه شناخته شده است، جايگاه او در حوزه ادبيات شبكه بسيار مهم است
[ترجمه ترگمان]کای کوز به عنوان بخشی از ادبیات شبکه شناخته می شود، موقعیت او در حوزه ادبیات شبکه بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "How long's this gonna take?" I asked the flagman.
[ترجمه گوگل]"این کار چقدر طول می کشد؟" از پرچمدار پرسیدم
[ترجمه ترگمان]چقدر طول میکشه؟ از \"flagman\" پرسیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Einstein, is the greatest natural science of 20 centuries house, the flagman of the physics revolution.
[ترجمه گوگل]انیشتین، بزرگترین علم طبیعی خانه 20 قرن، پرچمدار انقلاب فیزیک است
[ترجمه ترگمان]انیشتین، بزرگ ترین علوم طبیعی در ۲۰ قرن، the انقلاب فیزیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Deng Hanyi, an outstanding publisher and poet in the early Qing Dynasty, writes lots of excellent poems, and he is also a flagman in the course of constituting the early Qing poetics.
[ترجمه گوگل]دنگ هانی، ناشر و شاعر برجسته در اوایل سلسله چینگ، اشعار بسیار عالی می نویسد، و همچنین در مسیر تشکیل شعرهای اولیه چینگ پرچمدار است
[ترجمه ترگمان]دنگ Hanyi، یکی از ناشران برجسته و شاعر در دودمان Qing، بسیاری از اشعار عالی را می نویسد، و او همچنین یک flagman در دوره of the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The four ships are surrounded by the hospital ship Irtysh and flagman of the Pacific Fleet, Varyag cruiser.
[ترجمه گوگل]این چهار کشتی توسط کشتی بیمارستانی ایرتیش و پرچمدار ناوگان اقیانوس آرام، رزمناو Varyag احاطه شده اند
[ترجمه ترگمان]این چهار کشتی توسط کشتی بیمارستان ایرتیش و flagman ناوگان اقیانوس آرام، cruiser Varyag احاطه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Besides, Varyag is just a beautiful ship and a real flagman of the Fleet.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، Varyag فقط یک کشتی زیبا و یک پرچمدار واقعی ناوگان است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، Varyag فقط یک کشتی زیبا و یک نیروی دریایی واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راهنما (اسم)
leader, guidance, adviser, advisor, guide, guideline, index, signal, clue, conductor, cicerone, key, usher, fingerpost, flagman, keynote, keyword, landmark, pacemaker, lead-up, loadstar, lodestar

تخصصی

[عمران و معماری] پرچمدار

انگلیسی به انگلیسی

• flag-bearer, one who carries a flag; one who signals with flags or lights

پیشنهاد کاربران

بپرس