flagitious

/fləˈdʒɪʃəs//fləˈdʒɪʃəs/

معنی: ستمگر، شریر، بدکار، تبه کار، بسیار زشت
معانی دیگر: بسیار خبیث، بد جنس، ملعون، بد نهاد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: flagitiously (adv.)
• : تعریف: viciously or shamefully wicked; infamous.
مشابه: nefarious, vicious

- The former head of the army was charged with crimes against humanity and will be punished for his flagitious acts.
[ترجمه گوگل] رئیس سابق ارتش به جنایات علیه بشریت متهم شد و به مجازات اعمال زشت خود خواهد رسید
[ترجمه ترگمان] رئیس سابق ارتش به جنایاتی علیه بشریت متهم شده و به خاطر اقدامات flagitious مجازات خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Sentencing one flagitious man to death can prevent the man from committing a crime again.
[ترجمه گوگل]محکوم کردن یک مرد بداخلاق به اعدام می تواند از ارتکاب دوباره جرم جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]محکوم کردن یک انسان به مرگ می تواند مانع از ارتکاب جرم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. First, the photograph unexpectedly like this flagitious; first, the rumor will actually go so far as so under poor; first, China's females near the matter can like be unexpectedly the opening.
[ترجمه گوگل]اول، عکس به طور غیرمنتظره مانند این معرق; اول، این شایعه در واقع تا جایی پیش خواهد رفت که بسیار ضعیف است اول، زنان چین در نزدیکی این ماده می تواند به طور غیر منتظره باز شود
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، این عکس به طور غیر منتظره ای شبیه این flagitious است؛ ابتدا، شایعه در واقع آنقدر تحت فقر باقی خواهد رفت؛ اول، زنان چینی در نزدیکی این موضوع می توانند به طور غیر منتظره ای افتتاح شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These meetings ought not to be sanctuaries for factious and flagitious fellows.
[ترجمه گوگل]این جلسات نباید پناهگاهی برای همنوعان جنایتکار و بدبین باشد
[ترجمه ترگمان]این ملاقات ها نباید جای شکرش باقی باشد که می توانند مخصوص خودشان باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Shakespeare has molded summer Locker this greedily very successfully in "the Venetian merchant", sinister, the flagitious miser image.
[ترجمه گوگل]شکسپیر قفسه تابستانی را با حرص و طمع بسیار با موفقیت در "تاجر ونیزی" شکل داده است، تصویر شوم و بدخلق
[ترجمه ترگمان]شکسپیر Locker تابستانی را با حرص و ولع \"تاجر ونیزی\"، شوم، و flagitious خسیس را شکل داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But pond local police station Instructor Liu told the reporters, this extermination document is he the most flagitious case which has seen since the police 20 years.
[ترجمه گوگل]اما مربی ایستگاه پلیس محلی برکه، لیو، به خبرنگاران گفت، این سند نابودی او بدترین موردی است که از 20 سال گذشته پلیس به خود دیده است
[ترجمه ترگمان]اما در پاسگاه پلیس محلی، \"لیو\" به خبرنگاران گفت: این سند نابود کننده مهم ترین موردی است که از ۲۰ سال پیش توسط پلیس دیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستمگر (صفت)
atrocious, cruel, oppressive, unjust, tyrannous, pitiless, flagitious, dispiteous

شریر (صفت)
heinous, nefarious, bad, evil, vicious, maleficent, wicked, villainous, flagitious, malefic, infernal, iniquitous, immane

بدکار (صفت)
nefarious, bad, evil, malicious, vicious, wicked, flagitious, rakish

تبه کار (صفت)
maleficent, wicked, flagitious, untoward, iniquitous

بسیار زشت (صفت)
flagitious

انگلیسی به انگلیسی

• heartless, cruel, wicked; abominable; flagrant, shameless (i.e. about a crime)

پیشنهاد کاربران

بپرس