flagellant

/ˈflædʒələnt//ˈflædʒələnt/

معنی: موجود یا انگل تاژک دار
معانی دیگر: (مراسم مذهبی یا برای تحریک جنسی)، کسی که تازیانه می زند، تازیانه زدن، کسی که تازیانه می خورد، تازیانه خور، شلاق خور، کسیکه برای بخشودگی از گناهان بخود شلاق میزند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who scourges himself or herself as a means of religious discipline or penance.

(2) تعریف: one who participates in flagellation as a means of sexual gratification.

جمله های نمونه

1. Flagellants are crazed wanderers obsessed with the doom of the world.
[ترجمه گوگل]تاژک‌ها سرگردان‌های دیوانه‌ای هستند که شیفته عذاب دنیا هستند
[ترجمه ترگمان]Flagellants عضو حزب دیوونه هستند که گرفتار سرنوشت جهان شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The flagellant warmed to his theme.
[ترجمه گوگل]تاژک دار به موضوع خود گرم شد
[ترجمه ترگمان]The به theme گرم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The frenzied wailing of the flagellants echoed through the night.
[ترجمه گوگل]ناله های دیوانه وار تاژکداران در سراسر شب طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان]صدای شیون آوارگان در شب طنین می افکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although mad, flagellants are not cowards.
[ترجمه گوگل]تاژک‌زنان اگرچه دیوانه هستند، ترسو نیستند
[ترجمه ترگمان]اگرچه دیوانه و ترسو نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sensing that he had the attention of the warriors the flagellant pulled himself up to his full height.
[ترجمه گوگل]تاژک‌زن که احساس می‌کرد توجه رزمندگان را به خود جلب کرده بود، خود را تا تمام قد بالا کشید
[ترجمه ترگمان]متوجه شد که او توجه جنگ جویان را به خود جلب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موجود یا انگل تاژک دار (اسم)
flagellant

انگلیسی به انگلیسی

• one who whips himself as part of a religious rite; one who whips himself or others
whipping; harshly critical

پیشنهاد کاربران

بپرس