معنی: موجود یا انگل تاژک دارمعانی دیگر: (مراسم مذهبی یا برای تحریک جنسی)، کسی که تازیانه می زند، تازیانه زدن، کسی که تازیانه می خورد، تازیانه خور، شلاق خور، کسیکه برای بخشودگی از گناهان بخود شلاق میزند
• (1)تعریف: one who scourges himself or herself as a means of religious discipline or penance.
• (2)تعریف: one who participates in flagellation as a means of sexual gratification.
جمله های نمونه
1. Flagellants are crazed wanderers obsessed with the doom of the world.
[ترجمه گوگل]تاژکها سرگردانهای دیوانهای هستند که شیفته عذاب دنیا هستند [ترجمه ترگمان]Flagellants عضو حزب دیوونه هستند که گرفتار سرنوشت جهان شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The flagellant warmed to his theme.
[ترجمه گوگل]تاژک دار به موضوع خود گرم شد [ترجمه ترگمان]The به theme گرم شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The frenzied wailing of the flagellants echoed through the night.
[ترجمه گوگل]ناله های دیوانه وار تاژکداران در سراسر شب طنین انداز شد [ترجمه ترگمان]صدای شیون آوارگان در شب طنین می افکند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Although mad, flagellants are not cowards.
[ترجمه گوگل]تاژکزنان اگرچه دیوانه هستند، ترسو نیستند [ترجمه ترگمان]اگرچه دیوانه و ترسو نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Sensing that he had the attention of the warriors the flagellant pulled himself up to his full height.
[ترجمه گوگل]تاژکزن که احساس میکرد توجه رزمندگان را به خود جلب کرده بود، خود را تا تمام قد بالا کشید [ترجمه ترگمان]متوجه شد که او توجه جنگ جویان را به خود جلب کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
موجود یا انگل تاژک دار (اسم)
flagellant
انگلیسی به انگلیسی
• one who whips himself as part of a religious rite; one who whips himself or others whipping; harshly critical