flack

/ˈflæk//flæk/

(خودمانی)، نماینده ی مطبوعات، رجوع شود به: flak

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a press agent or other person employed to speak on one's behalf.

جمله های نمونه

1. They spent millions on lobbyists and flacks to improve their image.
[ترجمه گوگل]آن‌ها میلیون‌ها دلار خرج لابی‌ها و فلک‌ها کردند تا تصویر خود را بهبود بخشند
[ترجمه ترگمان]آن ها میلیون ها نفر را در lobbyists و flacks خرج کردند تا تصویر خود را بهبود بخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Flack team restored her to pristine condition as G-FURY, and she made her first flight at Elstree in June 1980.
[ترجمه گوگل]تیم Flack او را به شرایط بکر به عنوان G-FURY بازگرداند و او اولین پرواز خود را در Elstree در ژوئن 1980 انجام داد
[ترجمه ترگمان]تیم flack او را به حالت اولیه جی - FURY احیا کرد و او اولین پرواز خود را در Elstree در ژوئن ۱۹۸۰ انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The flack grimaced and walked away, muttering.
[ترجمه گوگل]فلک گریه کرد و با غر زدن دور شد
[ترجمه ترگمان]flack شکلکی درآورد و دور شد و زیر لب گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Flack was crushed into a corner, gesticulating, a beetle turned on to its back.
[ترجمه گوگل]فلک در گوشه ای له شده بود، با اشاره، سوسکی به پشتش چرخیده بود
[ترجمه ترگمان]flack در گوشه ای گیر کرده بود و دست و پا می زد و سوسک از پشت به پشتش نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm sure I'll get plenty of flack for this one, but the quality of that company's software has gone into the toilet.
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که من مقدار زیادی از فلک برای این یکی دریافت خواهم کرد، اما کیفیت نرم افزار آن شرکت به توالت رفته است
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که برای این یکی خیلی بد برخورد می کنم، اما کیفیت این شرکت به توالت رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A test device for flack flowing systems based on virtual instrument technology is developed.
[ترجمه گوگل]یک دستگاه تست برای سیستم‌های جریان فلک مبتنی بر فناوری ابزار مجازی توسعه داده شده است
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه آزمون برای سیستم های جریان flack مبتنی بر فن آوری ابزار مجازی توسعه داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Once the cold water enters the flack, the vapor pressure falls quickly.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آب سرد وارد فلک می شود، فشار بخار به سرعت کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آب سرد وارد flack می شود، فشار بخار به سرعت کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When Apple launched the MacBook Air, it got flack: not fast enough, not enough ports, too pricey, the optional external optical disc drive had as much portable appeal as a brick.
[ترجمه گوگل]هنگامی که اپل مک بوک ایر را راه اندازی کرد، ضعیف شد: نه به اندازه کافی سریع، نه پورت های کافی، بسیار گران، درایو دیسک نوری خارجی اختیاری به اندازه یک آجر جذابیت قابل حمل داشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که اپل مک MacBook ایر را راه اندازی کرد، به اندازه کافی سریع نبود، نه به اندازه کافی سریع، نه به اندازه کافی گران، و نه به اندازه کافی گران، دیسک نوری خارجی اختیاری به اندازه یک آجر جذاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Technorati catches a fair amount of flack these days, but it is still a pretty good tool for picking up on buzz in the blogosphere.
[ترجمه گوگل]Technorati این روزها مقدار زیادی فلک می‌گیرد، اما هنوز هم ابزار بسیار خوبی برای جلب توجه در فضای وبلاگ است
[ترجمه ترگمان]در این روزها Technorati مقدار زیادی از flack را به خود اختصاص می دهد، اما هنوز هم ابزار خوبی برای بالا بردن سر و صدا در the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Have you copped a lot of flack over this?
[ترجمه گوگل]آیا در این مورد زیاده روی کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما بیش از این در این مورد ظلم کرده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I know I'll catch all sorts of flack here, but I'm going to say it anyway: Going with a standards-based solution isn't always the best idea.
[ترجمه گوگل]می‌دانم که در اینجا انواع و اقسام فلک‌ها را می‌گیرم، اما به هر حال آن را می‌گویم: راه‌حلی مبتنی بر استانداردها همیشه بهترین ایده نیست
[ترجمه ترگمان]من می دانم که در اینجا همه نوع flack را می گیرم، اما به هر حال می خواهم این را بگویم: با یک راه حل - پایه، همیشه بهترین ایده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In 198 Edwin Flack of Australia was accompanied by his butler on a bicycle to keep him supplies with drinks.
[ترجمه گوگل]در سال 198، ادوین فلک از استرالیا با پیشخدمت خود سوار بر دوچرخه همراه شد تا او را با نوشیدنی تامین کند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ ادوین flack از استرالیا با پیشخدمت خود در دوچرخه سواری همراهی شد تا او را با نوشیدنی ها نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Or maybe the child has gotten unbearable flack for his or her name from relatives or friends.
[ترجمه گوگل]یا شاید کودک از اقوام یا دوستانش به نام خود لکه های غیرقابل تحملی دریافت کرده باشد
[ترجمه ترگمان]یا شاید این بچه درد غیرقابل تحمل برای نام خود یا از طرف بستگان و یا دوستان او به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At night, Hathaway played the piano in jazz trios around town and hung out with a young pianist-vocalist named Roberta Flack.
[ترجمه گوگل]شب ها، هاتاوی در تریوهای جاز در سطح شهر پیانو می نواخت و با یک پیانیست-خواننده جوان به نام روبرتا فلک می نشست
[ترجمه ترگمان]شب ها، در گروه سه نفری در اطراف شهر پیانو می نواخت و با یک پیانیست جوان که اسمش ربرتا flack بود، بیرون می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Many bloggers seem just impedance mismatched with the preternaturally positive PR professionals, and woe to the flack who's busted trying to game Digg without revealing that they're paid to do so.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد بسیاری از وبلاگ‌نویس‌ها امپدانس با متخصصان روابط عمومی که از قبل مثبت بودند مطابقت ندارد، و وای به حال گروهی که تلاش می‌کنند بازی Digg را بدون اینکه فاش کنند برای انجام این کار پول می‌گیرند، شکسته‌اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از وبلاگ نویسان به نظر می رسد که فقط در مقایسه با متخصصان مثبت PR preternaturally، mismatched و woe نسبت به the که سعی دارند بدون نشان دادن این که این کار را انجام می دهند، busted کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• press agent; advertising, publicity; antiaircraft fire; criticism, abuse

پیشنهاد کاربران