1. He is flabbergast when he hears that his friend has been accused of murder.
[ترجمه گوگل]او وقتی می شنود که دوستش به قتل متهم شده است، متحیر می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی می شنود دوستش به قتل متهم شده است، حالش خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was flabbergasted when we told him how cheap it was.
[ترجمه گوگل]وقتی به او گفتیم چقدر ارزان است، مات و مبهوت شد
[ترجمه ترگمان]وقتی به او گفتیم که چقدر ارزان است، هاج و واج مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He was flabbergasted when he heard that his friend had been accused of murder.
[ترجمه گوگل]وقتی شنید که دوستش متهم به قتل شده است، متحیر شد
[ترجمه ترگمان]وقتی شنید که دوستش به قتل متهم شده است، هاج و واج مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She was too flabbergasted to speak.
[ترجمه گوگل]او بیش از حد متحیر شده بود که نمی توانست صحبت کند
[ترجمه ترگمان]او بیش از اندازه متعجب بود که بتواند حرفی بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Everybody was flabbergasted when I announced I was going to emigrate to Australia.
[ترجمه گوگل]وقتی من اعلام کردم که قصد مهاجرت به استرالیا را دارم، همه مات و مبهوت شدند
[ترجمه ترگمان]وقتی اعلام کردم قصد دارم به استرالیا مهاجرت کنم همه گیج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Friends were flabbergasted by the news that they'd split up.
[ترجمه گوگل]دوستان از خبر جدایی آنها متحیر شدند
[ترجمه ترگمان]با شنیدن خبری که از هم جدا کرده بودند، دوستان مات و مبهوت مانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I am flabbergasted, having only seen deer as the shyest of animals.
[ترجمه گوگل]من حیرت زده ام، چون آهو را خجالتی ترین حیوان دیده ام
[ترجمه ترگمان]من مات و مبهوت شده بودم، فقط گوزن را دیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Studio executives were flabbergasted at the film's extraordinary success.
[ترجمه گوگل]مدیران استودیو از موفقیت خارقالعاده فیلم شگفتزده شدند
[ترجمه ترگمان]مدیران استودیو در اثر موفقیت فوق العاده این فیلم گیج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I tell you I was flabbergasted and right terrified out of my wits.
[ترجمه گوگل]من به شما می گویم که من حیران و وحشت زده بودم
[ترجمه ترگمان]به تو می گویم که من مات و مبهوت مانده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He was flabbergasted how it turned out.
11. Doctors said they were flabbergasted at the decision to close the hospital.
[ترجمه گوگل]پزشکان گفتند که از تصمیم بسته شدن بیمارستان متحیر شدهاند
[ترجمه ترگمان]پزشکان گفتند که آن ها در مورد این تصمیم که بیمارستان را تعطیل کنند، گیج شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I was flabbergast after hearing the price she told me.
[ترجمه گوگل]پس از شنیدن قیمتی که او به من گفت، متحیر شدم
[ترجمه ترگمان]بعد از شنیدن آن چه چیزی به من گفت متعجب شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. People bursting out flabbergast . On the way to home, his friend said: You are really stupid,(Sentence dictionary) why did you mention the whisky?
[ترجمه گوگل]مردم در حال انفجار در راه خانه دوستش گفت: تو واقعا احمقی (فرهنگ جمله) چرا به ویسکی اشاره کردی؟
[ترجمه ترگمان]مردم flabbergast بیرون می ریزند در راه بازگشت به خانه، دوستش گفت: شما واقعا احمق هستید، (فرهنگ لغت نامه)چرا از ویسکی نام بردید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. When they announced her name, the winner just sat there, flabbergasted.
[ترجمه گوگل]زمانی که نام او را اعلام کردند، برنده همان جا نشست، مبهوت
[ترجمه ترگمان]وقتی نام او را اعلام کردند، برنده همان جا نشسته بود، هاج و واج مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. When I heard how much money we'd made, I was absolutely flabbergasted.
[ترجمه گوگل]وقتی شنیدم چقدر پول به دست آوردهایم، کاملاً متحیر شدم
[ترجمه ترگمان]وقتی شنیدم چقدر پول در اورده بودیم، کاملا مبهوت شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید