1. She displayed great fixity of purpose.
[ترجمه گوگل]او ثابت ماندن هدف زیادی را نشان داد
[ترجمه ترگمان]او خیرگی بخش از این هدف را به نمایش می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She believed in the fixity of the class system.
[ترجمه گوگل]او به ثابت بودن سیستم طبقاتی اعتقاد داشت
[ترجمه ترگمان]به خیرگی بخش کلاس ایمان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He has great fixity of purpose.
4. Second, stability does not imply fixity or constancy.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، ثبات به معنای ثبات یا پایداری نیست
[ترجمه ترگمان]دوم، پایداری دلالت بر تداوم و ثبات ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It was believed that fixity of exchange rates was necessary for the consolidation and development of these achievements.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این بود که ثابت بودن نرخ ارز برای تثبیت و توسعه این دستاوردها ضروری است
[ترجمه ترگمان]اعتقاد بر این بود که افزایش نرخ ارز برای تحکیم و توسعه این دستاوردها لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The girl nearest to the car, noticing the fixity of his stare, responded with a discreet V sign.
[ترجمه گوگل]دختر نزدیک به ماشین که متوجه ثابت بودن نگاه خیره او شد، با علامت V محتاطانه پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]دختر به اتومبیل نزدیک تر شد و متوجه شد که خیرگی نگاهش ثابت شده است، با یک علامت مخصوص وی جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Does the fixity on a particular occasion set in as a purely mental act of knowledge?
[ترجمه گوگل]آیا تثبیت در یک موقعیت خاص به عنوان یک عمل صرفاً ذهنی از معرفت به وجود می آید؟
[ترجمه ترگمان]آیا در یک موقعیت خاص به عنوان یک عمل کامل آگاهی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The Werner Plan placed emphasis on the fixity of exchange rates and complete freedom of capital movements.
[ترجمه گوگل]طرح ورنر بر ثابت بودن نرخ ارز و آزادی کامل حرکت سرمایه تاکید داشت
[ترجمه ترگمان]برنامه (ورنر Plan)تاکید را بر تداوم نرخ ارز و آزادی کامل جنبش های سرمایه قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Wisdom lies neither in fixity nor in change, but in the dialectic between the two.
[ترجمه گوگل]خرد نه در ثبات است و نه در تغییر، بلکه در دیالکتیک بین این دو نهفته است
[ترجمه ترگمان]خرد نه در تثبیت و نه در تغییر، بلکه در دیالکتیک بین این دو قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Of course, variability is based on fixity, with regularity to conform to.
[ترجمه گوگل]البته، تغییرپذیری مبتنی بر ثابت بودن است، با نظم و انطباق با آن
[ترجمه ترگمان]البته، تغییرپذیری بر مبنای اثبات وجود دارد، با نظمی که باید با آن مطابقت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Darwin challenged the fixity of species.
[ترجمه گوگل]داروین ثابت بودن گونه ها را به چالش کشید
[ترجمه ترگمان]داروین ثابت بودن گونه ها را به چالش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Fixity of social custom, for the same reason, tends to prevent what are called unhappy marriages.
[ترجمه گوگل]ثابت بودن عرف اجتماعی، به همین دلیل، مانع از ازدواج های ناخوشایند می شود
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل رسم و رسوم اجتماعی مانع از آن می شود که از ازدواج های unhappy جلوگیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This present position should not be accorded a psychological fixity, which is somehow removed from the fluidity of historical development.
[ترجمه گوگل]این موضع کنونی را نباید یک ثبوت روانشناختی قائل شد که به نحوی از سیالیت تحول تاریخی حذف شده است
[ترجمه ترگمان]این موقعیت کنونی نباید از خیرگی روانی برخوردار باشد که به نحوی از جریان پیشرفت تاریخی حذف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A majority of monetary officials is still striving to restore greater fixity to exchange rates.
[ترجمه گوگل]اکثریت مقامات پولی همچنان در تلاش برای بازگرداندن ثبات بیشتر به نرخ ارز هستند
[ترجمه ترگمان]اکثر مقامات پولی هنوز تلاش می کنند که ثبات بیشتری به نرخ ارز برقرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید