fixer

/ˈfɪksər//ˈfɪksə/

معنی: دلال، کارچاق کن، دوای ثبوت عکاسی
معانی دیگر: شخص یا چیزی که درست یا ثابت یا ایستا می کند (رجوع شود به: fix)، (تداعی منفی) کار چاق کن، دلال در رشوه خواری یا پارتی بازی و غیره، دلاله (که کارش یافتن همسر برای دیگران است)، همسر یاب

جمله های نمونه

1. John Wakeham seems certain to become the fixer the Prime Minister will need at election time.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد جان واکهام به تثبیت‌کننده‌ای تبدیل می‌شود که نخست‌وزیر در زمان انتخابات به آن نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]جان Wakeham ظاهرا مطمئن به نظر می رسد که معاون نخست وزیر در زمان انتخابات به آن نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As Quigley, the entrepreneurial fixer, he brought warmth and an understanding of human weakness to the character.
[ترجمه گوگل]او به عنوان کویگلی، تثبیت کننده کارآفرینی، گرما و درک ضعف انسانی را به شخصیت آورد
[ترجمه ترگمان]به عنوان Quigley، دلال entrepreneurial، او گرما و درک ضعف انسانی را برای شخصیت به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I suspect your fixer is a crook.
[ترجمه گوگل]من گمان می کنم که تعمیرکار شما کلاهبردار است
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که دلال شما یه کلاهبرداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Peter - Geeky fixer who eats peoples'brains.
[ترجمه گوگل]پیتر - فیکس کننده گیکی که مغز مردم را می خورد
[ترجمه ترگمان]پیتر - Geeky، دلال حراج، که مغز مردم را می خوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We're more like " fixer upper class. "
[ترجمه گوگل]ما بیشتر شبیه "کلاس بالای تعمیرکار" هستیم
[ترجمه ترگمان]ما بیشتر شبیه \"طبقه بالای fixer\" هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Developer, Fixer no liquid can also cause the film to the right.
[ترجمه گوگل]توسعه دهنده، Fixer no fluid نیز می تواند باعث شود فیلم به سمت راست شود
[ترجمه ترگمان]توسعه دهنده، بدون مایع نیز می تواند باعث ایجاد این فیلم در سمت راست شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Developer, Fixer no suitable solution can also cause the film.
[ترجمه گوگل]توسعه دهنده، Fixer هیچ راه حل مناسبی نیز می تواند باعث ایجاد فیلم شود
[ترجمه ترگمان]توسعه دهنده و توسعه دهنده هیچ راه حل مناسبی برای این فیلم وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "Business Fixer" is too slangy and "Business Transformer" is too grandiose.
[ترجمه گوگل]"Business Fixer" بیش از حد عامیانه است و "Business Transformer" بیش از حد بزرگ است
[ترجمه ترگمان]\"Fixer تجاری\" بیش از حد پیچیده است و \"ترانسفورماتور کسب وکار\" بیش از حد grandiose است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Developer, Fixer liquid stale and there is not enough - fixing incomplete can make films.
[ترجمه گوگل]توسعه دهنده، Fixer مایع کهنه و به اندازه کافی وجود ندارد - رفع ناقص می تواند فیلم را
[ترجمه ترگمان]توسعه دهنده، Fixer، و توسعه کافی نیست و تعمیر کافی کافی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Processing: ecoup machine of developer, fixer, washing roller clean.
[ترجمه گوگل]پردازش: ماشین ecoup توسعه دهنده، ثابت کننده، غلتک شستشو
[ترجمه ترگمان]پردازش: ماشین توسعه دهنده، fixer، و washing تمیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Methods With an external fixer with sensors and instrument, an experiment was studied on dynamic stiffness with the tibias.
[ترجمه گوگل]روش ها با یک فیکس کننده خارجی با حسگرها و ابزار، آزمایشی بر روی سفتی دینامیکی با استخوان درشت نی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]روش ها با یک دلال خارجی به همراه سنسورها و ابزار، یک آزمایش بر روی سفتی دینامیکی با the بررسی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Finding a good fixer can be very tricky, and we find them in various ways.
[ترجمه گوگل]پیدا کردن یک فیکس کننده خوب می تواند بسیار مشکل باشد و ما آنها را به روش های مختلف پیدا می کنیم
[ترجمه ترگمان]یافتن یک دلال خوب می تواند بسیار مشکل باشد، و ما آن ها را به روش های مختلف می یابیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Developer, Fixer photographic films when placed in fixing basin, be aware that after the two - story house.
[ترجمه گوگل]توسعه دهنده، فیلم های عکاسی فیکسر زمانی که در حوض ثابت قرار می گیرد، توجه داشته باشید که پس از خانه دو طبقه
[ترجمه ترگمان]توسعه دهنده، Fixer فیلم های عکاسی هنگامی که در حوزه تعمیر قرار دارند، باید از این موضوع آگاه باشند که بعد از این خانه دو طبقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In photography, removing fixer and unexposed silver salts from photographic film and papers.
[ترجمه گوگل]در عکاسی، حذف نمک های ثابت کننده و نقره در معرض دید از فیلم و کاغذهای عکاسی
[ترجمه ترگمان]در عکاسی، از بین بردن نمک های fixer و unexposed از فیلم و کاغذ عکاسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Conclusion The treatment of outside fixer to brain paralysis convulsive equinovarus is easy and effective.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری درمان اکینوواروس تشنجی فیکس کننده خارجی به فلج مغزی آسان و موثر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری درمان خارج از مسکن برای فلج مغزی convulsive equinovarus آسان و موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلال (اسم)
mediator, go-between, broker, dealer, fixer, monger, middleman, chapman, solicitor-general

کارچاق کن (اسم)
fixer, jobber

دوای ثبوت عکاسی (اسم)
fixer

تخصصی

[سینما] داروی ثبوت

انگلیسی به انگلیسی

• one who fixes or arranges (especially illegally); substance which stabilizes or fixes in place

پیشنهاد کاربران

تعمیرکار
A fixer is a person who specializes in making arrangements or resolving issues, often through illicit or unethical means. They are typically hired to manipulate or influence outcomes, particularly in corrupt or illegal activities.
...
[مشاهده متن کامل]

شخصی است که در خلق اقدامات یا حل و فصل مسائل، اغلب از راه های غیرقانونی یا غیراخلاقی تخصص دارد. آنها معمولاً برای دستکاری یا تأثیرگذاری بر نتایج بکار گرفته می شوند، به ویژه در فعالیت های فاسد یا غیرقانونی.
کار چاق کن، واسطه
“The mob boss had a fixer who would take care of any problems that arose. ”
In a discussion about political scandals, someone might say, “A fixer was hired to cover up the corruption and protect those involved. ”
A person familiar with the criminal underworld might warn, “Beware of fixers who promise to solve your problems but only perpetuate corruption. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-corruption/
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fix / fixate
✅️ اسم ( noun ) : fix / fixation / fixative / fixer / fixings / fixity / fixture / fixedness
✅️ صفت ( adjective ) : fixed / fixated
✅️ قید ( adverb ) : fixedly
کار چاق کن؛ حلال مشکلات
کلاهبرداران قضایی
به نقل از هزاره:
1 - ( عکاسی ) داروی ثبوت
2 - ( محاوره ) کارچاق کن، دلال
3 - ( عامیانه ) ساقی، دلال موادمخدر
واسطه

بپرس