fixate on

پیشنهاد کاربران

چسبیدن ( به چیزی )
پیله کردن
تمرکز داشتن بر روی چیزی مثال:
Although you may be fixated on the triumph at the end of the line
اگرچه ممکن است تمرکز شما روی پیروزی در انتهای خط ( مسیر ) باشد. . . ( اگرچه ممکن است به مقصد نهایی فکر کنید )
Everyone keeps fixating on him
همه مدام بهش گیر میدن
They fixated on her
اونا بهش گیر دادن
Picking on sth
گیر دادن به چیزی _ متمرکز شدن روی چیزی

بپرس