• (2)تعریف: a person employed in the cutting and fitting of garments.
• (3)تعریف: a person who fits together machine parts.
جمله های نمونه
1. I was fitter the first time I did the climb.
[ترجمه باربد رجایی] اولین باری که بالا رفتم لاغر تر بودم
|
[ترجمه گوگل]اولین باری که صعود را انجام دادم تناسب اندام داشتم [ترجمه ترگمان]اولین باری بود که بالا می رفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She felt physically fitter and more alive than she could ever remember.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد از نظر جسمی بهتر و زنده تر از آنچه که هرگز به یاد داشته باشد [ترجمه ترگمان]او از نظر فیزیکی fitter و بیشتر از آن چیزی که به یاد می اورد احساس می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. George was a fitter at the shipyard.
[ترجمه گوگل]جورج در کارخانه کشتی سازی کارمند بود [ترجمه ترگمان]جورج در کارخانه کشتی سازی fitter بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You can become fitter quite quickly and easily.
[ترجمه گوگل]شما می توانید به سرعت و به راحتی تناسب اندام شوید [ترجمه ترگمان]شما می توانید خیلی سریع و آسان کار کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Regular exercise will help you feel fresher and fitter.
[ترجمه گوگل]ورزش منظم به شما کمک می کند تا احساس شادابی و تناسب اندام داشته باشید [ترجمه ترگمان]ورزش منظم به شما کمک می کند که سرحال و سرحال شوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A cycling population would be fitter, healthier and more egalitarian than one reliant on privileged personal access to a car.
[ترجمه گوگل]جمعیت دوچرخهسواری نسبت به جمعیتی که به دسترسی شخصی ممتاز به ماشین وابسته است، مناسبتر، سالمتر و برابرتر خواهد بود [ترجمه ترگمان]یک جمعیت دوچرخه سواری بهتر است، سالم تر و more از یک متکی بر دسترسی شخصی به یک خودرو است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Even those from poorer backgrounds - traditionally fitter - find exercise boring.
[ترجمه گوگل]حتی آنهایی که از پسزمینههای فقیرتر هستند - به طور سنتی مناسبتر - ورزش را کسلکننده میدانند [ترجمه ترگمان]حتی آن هایی که دارای پس زمینه های فقیر هستند - به طور سنتی ورزش می کنند - ورزش کردن را خسته کننده می دانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Three months later I am fitter and have lost two stone.
[ترجمه گوگل]سه ماه بعد من تناسب اندام دارم و دو سنگ از دست داده ام [ترجمه ترگمان]سه ماه بعد، من fitter و دو سنگ را از دست داده ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. For this tour Sugar also carried two engine fitters and an airframe fitter, Cecil W Brownlee, as well as the air crew.
[ترجمه گوگل]برای این تور، Sugar همچنین دو تناسب موتور و یک تعبیه کننده بدنه هواپیما، Cecil W Brownlee، و همچنین خدمه هوا را همراه داشت [ترجمه ترگمان]برای این تور، شکر دو fitters موتور و یک بدنه هواپیما مناسب تر، Cecil W brownlee و نیز خدمه هوایی را حمل کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A redundant fitter from the Coventry car industry in his mid-forties lives alone and receives £6 02 a fortnight.
[ترجمه گوگل]یک متخصص مازاد از صنعت خودروی کاونتری در اواسط چهل سالگی خود به تنهایی زندگی می کند و هر دو هفته 6 02 پوند دریافت می کند [ترجمه ترگمان]بیش از دو سال عمر خود را از صنعت خودرو کاونتری به تنهایی تامین می کند و در دو هفته ۶ و ۲ میلیون پوند دریافت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Young people are fitter to invent than to judge; fitter for execution than for counsel; and more fit for new projects than for settled business. Francis Bacon
[ترجمه گوگل]جوانان برای اختراع بهتر از قضاوت هستند برای اعدام مناسب تر از وکیل و برای پروژه های جدید مناسب تر از کسب و کار مستقر است فرانسیس بیکن [ترجمه ترگمان]جوانان بهتر از آن هستند که داوری کنند؛ برای اجرای کار مناسب تر از مشاوره؛ و برای پروژه های جدید مناسب تر از کسب و کارشان مناسب تر است فرانسیس بیکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Some of the fitter ones run round the block carrying a suitcase.
[ترجمه گوگل]برخی از آنهایی که مناسبتر هستند، در حالی که یک چمدان حمل میکنند دور بلوک میدوند [ترجمه ترگمان]بعضی از آن هایی که بیشتر کار می کنند دور بلوک می چرخد و چمدان را حمل می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The fitter brought the separate components into the correct position by the trunk.
[ترجمه گوگل]نصب کننده اجزای جداگانه را توسط صندوق عقب در موقعیت صحیح قرار داد [ترجمه ترگمان]این کار اجزای جداگانه ای را به جای درست کنار تنه وارد می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Mervyn Gowell was a fitter at the plant and says that working on the Meteor was a labour of love.
[ترجمه گوگل]مروین گوول در کارخانه نصب کننده بود و می گوید که کار بر روی Meteor کار عشقی بود [ترجمه ترگمان]Mervyn gowell در کارخانه کار می کند و می گوید که کار بر روی Meteor کار عشق است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
فیتر (اسم)
fitter
کمک مکانیک (اسم)
fitter
تخصصی
[نساجی] مکانیک [معدن] نصاب (عمومی)
انگلیسی به انگلیسی
• one who fits; tailor, one who alters garments; one who provides fittings; one who equips a fitter is a person whose job is to put together or install machinery or equipment.