fitly

/ˈfɪtli//ˈfɪtli/

به طرز شایسته، به طور مناسب، بطورمناسب یاشایسته، چنانکه درخوریالایق باشد، بهنگام، بموقع

جمله های نمونه

1. And pale a stuff, it were not fitly done.
[ترجمه گوگل]و یک چیز کم رنگ، آن را به درستی انجام نشده است
[ترجمه ترگمان]، و یه سری چیزا رو هنوز تموم نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The series of antinomy and bemusement fitly reflected the literary men's angst and exploration to the development direction of Chinese culture after the middle of the Ming Dynasty.
[ترجمه گوگل]سلسله ضدیت و مبهوت به درستی منعکس کننده اضطراب و کاوش ادبی در جهت توسعه فرهنگ چینی پس از اواسط سلسله مینگ بود
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از antinomy و bemusement که به حق توجه مردم ادبی و اکتشاف را به سمت توسعه فرهنگ چین پس از اتحاد دودمان مینگ منعکس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You fitly begin with an elegant quotation.
[ترجمه گوگل]شما به درستی با یک نقل قول زیبا شروع می کنید
[ترجمه ترگمان]باید با نقل قول از \"نقل قولی\" شروع کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Significant link is here namely fitly.
[ترجمه گوگل]پیوند مهم اینجاست یعنی fitly
[ترجمه ترگمان]ارتباط مهم در اینجا به عنوان حقیقت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was fitly rewarded.
[ترجمه گوگل]او پاداش مناسبی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]حقش هم همین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pull the van course of banana, old maid lies on banana fitly.
[ترجمه گوگل]کورس ون موز را بکشید، خدمتکار پیر به درستی روی موز دراز کشیده است
[ترجمه ترگمان]جعبه ون موز رو بکش، خدمتکار پیر در حقیقت دروغ می گه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mainly engaged in medium and high - grade products, our Bazaar may fitly decorate your life.
[ترجمه گوگل]بازار ما که عمدتاً در محصولات با درجه متوسط ​​و بالا فعالیت می کند، ممکن است زندگی شما را به خوبی تزئین کند
[ترجمه ترگمان]بازار ما به طور عمده با محصولات درجه متوسط و متوسط درگیر است که ممکن است به طور شایسته زندگی شما را تزیین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This kind of regnant force also is in with Microsoft fitly actually the force of operating system domain almost just the same.
[ترجمه گوگل]این نوع نیروی حاکم نیز با مایکروسافت کاملاً در واقع نیروی دامنه سیستم عامل تقریباً به همان اندازه است
[ترجمه ترگمان]این نوع نیروی regnant نیز در حقیقت با مایکروسافت وجود دارد، در حقیقت نیروی سیستم عملیاتی تقریبا به همین شکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have given the rule, where a man cannot fitly play his own part; if he have not a friend, he may quit the stage.
[ترجمه گوگل]من این قانون را داده ام که در آن یک مرد نمی تواند نقش خود را به درستی ایفا کند اگر دوستی نداشته باشد، ممکن است صحنه را ترک کند
[ترجمه ترگمان]قانون را به من محول کرده اند، جایی که انسان نمی تواند نقش خود را ایفا کند؛ اگر دوست نداشته باشد، می تواند از صحنه خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You say not to go, catching up with ranking Buddha is doited, avalokitesvara arrives fitly again the turn of life, offend angry I am easy come off sentry duty.
[ترجمه گوگل]شما می گویید که نروید، رسیدن به رتبه بودا انجام شده است، آوالوکیتسوارا دوباره به نوبت زندگی می رسد، عصبانی شوید من به راحتی از وظیفه نگهبانی خارج می شوم
[ترجمه ترگمان]شما می گویید که نباید بروید، گرفتن در رده بندی بودا doited است، avalokitesvara در حقیقت دوباره راه زندگی را پیدا می کند، عصبانی می شود، من به آسانی از خدمت سربازی خارج می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• at the appropriate time, timely; appropriately, suitably

پیشنهاد کاربران

بپرس