1. fitful sleep
خواب منقطع
2. Sit not sad because that time a fitful aspect weareth; Patience is most bitter, yet most sweet the fruit it bearth.
[ترجمه گوگل]غمگین ننشین زیرا آن زمان یک جنبه تناسب پوشیده است صبر تلخ ترین، اما شیرین ترین میوه ای است که به بار می آورد
[ترجمه ترگمان]غمگین نباشید چون آن زمان جنبه fitful دارد؛ صبر بسیار تلخ است، با این حال خیلی شیرین و شیرین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It was a cool day with fitful sunshine.
4. John awoke from a fitful sleep .
5. The peace talks only seem to be making fitful progress.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که مذاکرات صلح فقط پیشرفت های نامناسبی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که مذاکرات صلح، پیشرفت fitful داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He woke from a fitful sleep with a headache.
[ترجمه گوگل]با سردرد از خوابی بد بیدار شد
[ترجمه ترگمان]او از خوابی پر از سردرد از خواب بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The whole debate was rather fitful.
8. Thunder woke her out of a fitful sleep.
[ترجمه گوگل]رعد او را از خوابی بد بیدار کرد
[ترجمه ترگمان]رعد از خوابی آشفته او را از خواب بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Fitful clouds were beginning to obscure the sun.
[ترجمه گوگل]ابرهای ناپایدار شروع به پوشاندن خورشید کرده بودند
[ترجمه ترگمان]ابره ای تیره شروع به تاریک شدن خورشید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He enters his home and passes a fitful night.
[ترجمه گوگل]وارد خانه اش می شود و شبی پر از درد را پشت سر می گذارد
[ترجمه ترگمان]او وارد خانه می شود و یک شب آرام بیرون می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They passed into the fitful darkness of the dock cavern.
[ترجمه گوگل]آنها به تاریکی مهیب غار اسکله رفتند
[ترجمه ترگمان]از میان تاریکی آرام غار گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He finally fell into a fitful sleep.
[ترجمه گوگل]او بالاخره به خوابی سخت فرو رفت
[ترجمه ترگمان]بالاخره به خواب عمیقی فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Here is the unique point at which the fitful indeterminacy of quantum theory makes itself felt.
[ترجمه گوگل]اینجا نقطه منحصر به فردی است که در آن عدم تعین مناسب نظریه کوانتومی خود را احساس می کند
[ترجمه ترگمان]این نقطه منحصر به فرد است که در آن the نا indeterminacy تیوری کوانتومی خود را احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. " Our Pearl is a fitful and fantastic little elf sometimes.
[ترجمه گوگل]«مروارید ما گاهی اوقات یک جن کوچولوی بینظم و خارقالعاده است
[ترجمه ترگمان]مروارید ما گاهی اوقات یه جن کوچک رویایی و رویایی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Who would fare better in this world of fitful time?
[ترجمه گوگل]چه کسی در این دنیای پر از زمانه بهتر عمل می کند؟
[ترجمه ترگمان]که در این دنیا چه کسی بهتر از او غذا می خورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید