fisticuffs

/ˈfɪstɪˌkəfs//ˈfɪstɪkʌfs/

معنی: جنگ با مشت
معانی دیگر: (قدیمی) مشت جنگی، کتک کاری با مشت، مشت زنی

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: a fight with the fists.

(2) تعریف: boxing.
مشابه: ring

جمله های نمونه

1. When his mind's on fisticuffs he sits in on the training sessions there.
[ترجمه گوگل]وقتی ذهنش به مشت می خورد، روی جلسات تمرینی آنجا می نشیند
[ترجمه ترگمان]وقتی ذهن او درباره مشت زدن به مشت و چماق است، در جلسات آموزشی آنجا می نشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was a good deal of fisticuffs.
[ترجمه گوگل]مشت خوبی بود
[ترجمه ترگمان]با مشت و لگد از مشت و لگد بر زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But political fisticuffs may be less worrisome for him than the mess created by the indictments and the continuing federal investigations.
[ترجمه گوگل]اما درگیری های سیاسی ممکن است برای او کمتر از آشفتگی ایجاد شده توسط کیفرخواست ها و ادامه تحقیقات فدرال نگران کننده باشد
[ترجمه ترگمان]اما با ادامه تحقیقات فدرال و ادامه تحقیقات فدرال، از مشت زدن سیاسی برای او کم تر نگران کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For me though, hassle means more inconvenience than fisticuffs and I seem to be supported in this by most of the dictionaries I checked.
[ترجمه گوگل]با این حال، برای من، دردسر بیشتر از مشت زدن به معنای ناراحتی است و به نظر می رسد که اکثر لغت نامه هایی که بررسی کردم در این مورد حمایت می شوم
[ترجمه ترگمان]با این حال، به نظر من دردسر و دردسر بیشتر از مشت زدن و لگد زدن است و به نظر من در این مورد از اکثر the که من بررسی کردم، حمایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps Apple is now seeking to avoid legal fisticuffs with more established companies that are less likely to cave in to its demands.
[ترجمه گوگل]شاید اپل در حال حاضر به دنبال اجتناب از درگیری های قانونی با شرکت های معتبرتر است که احتمال کمتری دارد به خواسته های آن تسلیم شوند
[ترجمه ترگمان]شاید اپل در حال حاضر به دنبال اجتناب از fisticuffs قانونی با شرکت های تاسیس شده بیشتر است که احتمال کمتری وجود دارد که به خواسته های آن ها وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Never in his 50 years of drunken fisticuffs did McHugh express any creativity.
[ترجمه گوگل]مک هیو در 50 سال مشت مستی خود هرگز خلاقیتی از خود بروز نداد
[ترجمه ترگمان]حتی در پنجاه سال عمرش، مشت زدن و لگد زدن هیچ گونه خلاقیتی را ابراز نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Seldom, though, do they descend into fisticuffs. But this is what seems to have happened in China on August 29th.
[ترجمه گوگل]با این حال، به ندرت به مشت می افتند اما به نظر می رسد این همان چیزی است که در 29 اوت در چین رخ داده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، به ندرت به مشت زدن در مشت و لگد زدن می پردازند اما این چیزی است که به نظر می رسد در ۲۹ آگوست در چین رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sometimes it looks like that battle escalates into fisticuffs!
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات به نظر می رسد که آن نبرد به مشت تبدیل می شود!
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات به نظر میرسه که این مبارزه با مشت و چماق شروع میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You have engaged in fisticuffs with another dancer over the "one" and the "two".
[ترجمه گوگل]شما با یک رقصنده دیگر بر سر "یک" و "دو" درگیر شده اید
[ترجمه ترگمان]شما در مشت زدن با یک رقاص دیگر بر سر \"یک\" و \"دو\" سر و کار دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "Salt" is rated PG-13 (Parents strongly cautioned). Fisticuffs and gunplay, accompanied by swearing.
[ترجمه گوگل]"نمک" دارای رتبه PG-13 است (والدین به شدت هشدار می دهند) مشت و اسلحه بازی همراه با فحاشی
[ترجمه ترگمان]\"نمک\" PG - ۱۳ (والدین به شدت هشدار داد) Fisticuffs و gunplay با فحش و ناسزا همراه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fisticuffs and gunplay, accompanied by swearing.
[ترجمه گوگل]مشت و اسلحه بازی همراه با فحاشی
[ترجمه ترگمان]اسلحه و اسلحه، همراه با فحش و ناسزا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is furious at the betrayal; and supporters of the sacked prime minister, Nawaz Sharif, have resorted to fisticuffs.
[ترجمه گوگل]او از خیانت عصبانی است و حامیان نواز شریف، نخست وزیر برکنار شده، به ضربات مشت متوسل شده اند
[ترجمه ترگمان]او از خیانت عصبانی است؛ و حامیان نخست وزیر اخراج شده نواز شریف به مشت زدن متوسل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His bodyguard tried fervently - and physically - to give 27-year-old Alonso some space, but the enthusiasm of some members of the press actually led to one or two minor fisticuffs .
[ترجمه گوگل]محافظ او به شدت - و از نظر فیزیکی - سعی کرد به آلونسو 27 ساله کمی فضا بدهد، اما اشتیاق برخی از اعضای مطبوعات در واقع منجر به یک یا دو مشت کوچک شد
[ترجمه ترگمان]محافظ او با شور و حرارت تلاش می کرد و بعضی فضا را به آلونسو ۲۷ ساله می داد، اما شور و شوق برخی از اعضای مطبوعات در واقع منجر به یک یا دو مشت مشت زدن کوچک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Soon enough Biden did finish, but reporters had difficulty hearing the entire thing because of the fisticuffs.
[ترجمه گوگل]بایدن خیلی زود تمامش را تمام کرد، اما خبرنگاران به دلیل مشت‌ها در شنیدن همه چیز مشکل داشتند
[ترجمه ترگمان]به زودی جو بایدن همین کار را به پایان رساند، اما خبرنگاران به علت مشت زدن با مشت و لگد زدن به همه چیز مشکل داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Karmapas' seat-in-exile, at Rumtek near Gangtok, has seen fisticuffs between supporters of the rival claimants.
[ترجمه گوگل]کرسی کارماپاس در تبعید، در رومتک نزدیک گانگتوک، شاهد درگیری بین حامیان مدعیان رقیب بوده است
[ترجمه ترگمان]کرسی Karmapas در تبعید، در حوالی Rumtek، در نزدیکی Gangtok، چماق و چماق بین حامیان مدعیان رقیب را دیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنگ با مشت (اسم)
fisticuffs

انگلیسی به انگلیسی

• fistfight, fight using the fists
fisticuffs is fighting in which people try to hit each other with their fists; an old-fashioned word, often used humorously.

پیشنهاد کاربران

بپرس