fissured

/ˈfɪʃər//ˈfɪʃə/

شکاف، چاک، شقاق، گودی، شکافتن

جمله های نمونه

1. earthquakes deeply fissured the earth
زلزله زمین را دارای شکاف های ژرف کرد.

تخصصی

[عمران و معماری] ترکدار - شکافدار
[زمین شناسی] ترک دار، شکاف دار

انگلیسی به انگلیسی

• cracked, cleft; split; grooved; divided, separated

پیشنهاد کاربران

fissured ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: شکافه‏دار
تعریف: ویژگی سنگی که شکافه‏های فراوانی دارد

بپرس