fissure

/ˈfɪʃər//ˈfɪʃə/

معنی: درز، چاک
معانی دیگر: شکاف، فاق، ترک، تقسیم شدگی (به اجزا)، بخش شدگی، پاشش، پاشیدگی، کافتگی، تفرقه، (کالبد شناسی) شیار (بریدگی بین بخش های یک عضو)، (پزشکی) ترک خوردگی پوست (به ویژه در مرز بین پوست و غشای مخاطی)، شکاف دار شدن یا کردن، ترک خوردن، شکاف برداشتن، متفرق یا بخش شدن یا کردن، شقاق، گودی، شکافتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a narrow crevice or other opening, esp. one caused by splitting.
مشابه: chasm, chink, cleft, crack, rent, rift

- Steam issued from the fissures in the earth.
[ترجمه گوگل] بخار از شکاف های موجود در زمین خارج می شود
[ترجمه ترگمان] بخار از شکاف های زمین منتشر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act or process or an instance of splitting open.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: fissures, fissuring, fissured
• : تعریف: to split open.
مشابه: rift

جمله های نمونه

1. anal fissure
ترک یا شقاق مقعد

2. Central vent and fissure eruptions represent the two basic ways in which magma can reach the surface.
[ترجمه گوگل]دریچه مرکزی و فوران های شکاف نشان دهنده دو راه اساسی است که ماگما می تواند به سطح برسد
[ترجمه ترگمان]فوران اصلی و فوران های شکاف، دو روش اصلی را نشان می دهند که ماگما می تواند به سطح برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ahead lay a large fissure in the ice, three feet across.
[ترجمه گوگل]جلوتر یک شکاف بزرگ در یخ قرار داشت، به عرض سه فوت
[ترجمه ترگمان]پیش روی یک شکاف بزرگ در یخ، سه قدم آن طرف تر قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Into the black hole, the earth lipped fissure in the wall - front.
[ترجمه گوگل]به درون سیاهچاله، زمین شکافی را در دیوار - جلو ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]در سوراخ سیاه این شکاف کوچک روی دیوار دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Epi - Fissure - Karst Zone ( EFKZ ) is commonly observed in karst mountainous area at the middle latitude of P.
[ترجمه گوگل]زون اپی - شکاف - کارست (EFKZ) معمولاً در ناحیه کوهستانی کارستی در عرض جغرافیایی میانی P مشاهده می شود
[ترجمه ترگمان]منطقه Epi - fissure - Karst (EFKZ)عموما در ناحیه کوهستانی karst در عرض جغرافیایی P [ P ] مشاهده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The karst fissure medium can be regarded as dual medium of porosity.
[ترجمه گوگل]محیط شکاف کارست را می توان به عنوان محیط تخلخل دوگانه در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]The کارستی می تواند به عنوان واسط دوگانه تخلخل در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Aimed at typical shape micro-channel(fissure)under slip confine condition, it used dauby fluid motion equation and momentum equation, derived pace bout and running resistance.
[ترجمه گوگل]با هدف قرار دادن میکرو کانال (شکاف) شکل معمولی تحت شرایط محدود لغزش، از معادله حرکت سیال و معادله مومنتوم، ضربات سرعت مشتق شده و مقاومت در حال اجرا استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]با هدف ایجاد یک کانال میکرو - کانال (fissure)تحت شرایط محدود slip، از معادله حرکت سیال dauby و معادله مومنتوم، اختلاف سرعت مشتق شده و مقاومت در حال اجرا استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Salty water Negi says the 1819 earthquake created a 100-kilometre-long fissure that diverted the river.
[ترجمه گوگل]آب شور نگی می گوید زمین لرزه 1819 شکافی به طول 100 کیلومتر ایجاد کرد که رودخانه را منحرف کرد
[ترجمه ترگمان]به گفته Negi آب شور، زلزله سال ۱۸۱۹ یک شکاف ۱۰۰ کیلومتری ایجاد کرد که رودخانه را منحرف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They pursued the little-known fact, the lost letter, the lucky fissure in language that invites one more special reading.
[ترجمه گوگل]آنها حقیقت ناشناخته را دنبال کردند، نامه گمشده، شکاف خوش شانسی در زبان که یک مطالعه خاص دیگر را دعوت می کند
[ترجمه ترگمان]آن ها این حقیقت کوچک، نامه از دست رفته، شکاف خوش شانسی را در زبان دنبال کردند که یک مطالعه ویژه دیگر را دعوت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Instantly hardening, it has effectively blocked an estimated 50 percent of the force of the eruption coming from a new fissure.
[ترجمه گوگل]با سخت شدن فوری، تقریباً 50 درصد از نیروی فوران ناشی از یک شکاف جدید را به طور مؤثر مسدود کرده است
[ترجمه ترگمان]به طور موثر، حدود ۵۰ درصد از نیروی فوران ناشی از یک شکاف جدید را مسدود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Here there is a sheepfold with a stream disappearing into a fissure alongside its northern end.
[ترجمه گوگل]در اینجا یک گوسفندسرا وجود دارد که یک نهر در کنار انتهای شمالی آن در شکاف ناپدید می شود
[ترجمه ترگمان]در اینجا یک sheepfold با جریان ناپدید شده در شکاف در امتداد شمالی آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For some the madness seemed to bubble with molten brilliance from every fissure.
[ترجمه گوگل]برای برخی به نظر می رسید که جنون از هر شکافی با درخشندگی مذاب حباب می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که نوعی جنون از هر شکاف در آن فوران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. About a million tons of lava are pouring every day from the fissure which opened on the Sicilian volcano in December.
[ترجمه گوگل]هر روز حدود یک میلیون تن گدازه از شکافی که در ماه دسامبر روی آتشفشان سیسیلی باز شد، می ریزد
[ترجمه ترگمان]در حدود یک میلیون تن گدازه در هر روز از این شکاف که بر روی آتشفشان سیسیل در ماه دسامبر باز می شود، می ریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Beyond the pine, and a little lower on the cliff, a dozen or so bushes grew from a wide fissure.
[ترجمه گوگل]فراتر از کاج، و کمی پایین تر روی صخره، ده ها بوته از یک شکاف وسیع رشد کردند
[ترجمه ترگمان]در پشت درختان، و کمی پایین تر روی صخره، یک دوجین از بوته ها از شکاف عظیمی بیرون آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Golden brown mussels covered the walls of the main fissure and were heaped in mounds over smaller cracks between lobes of lava.
[ترجمه گوگل]صدف‌های قهوه‌ای طلایی دیواره‌های شکاف اصلی را پوشانده و در تپه‌هایی روی شکاف‌های کوچک‌تر بین لوب‌های گدازه انباشته شده‌اند
[ترجمه ترگمان]صدف قهوه ای و قهوه ای رنگی، دیواره ای شکاف اصلی را پوشانده و در پشته ها با شکاف های کوچک تر بین بخش های مختلف گدازه انباشته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درز (اسم)
gap, peephole, flaw, seam, slit, chine, suture, fissure, crevice, commissure, interstice

چاک (اسم)
cut, rift, incision, slashing, scissor, tear, split, chink, slot, slit, slash, suture, fissure, kerf, rip, hack, scotch, interstice, stoma

تخصصی

[عمران و معماری] ترک - شکاف - درزه - درز
[مهندسی گاز] شکاف، ترک، شکاف دارکردن
[زمین شناسی] شکاف، شکستگی یا درز بزرگ در سنگها - (یخچال شناسی) یخکافت. - (زمین شناسی): ترک؛ سطح شکستگی یا ترک در سنگ که در امتداد آن، یک جدیاش آشکار وجود دارد. این شکاف عموماً با مواد کانی دار پر می شود. - مترادف: شکاف درزه ای. درزه باز. -
[معدن] ترک (سنگ شناسی)
[آب و خاک] درزوشکاف

انگلیسی به انگلیسی

• narrow crack, narrow opening; natural cleft or groove (anatomy)
crack; cleave; split; groove; divide, separate; be divided; be split; break open
a fissure is a deep crack in rock or in the ground; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A narrow opening or crack, especially in rock; crevice 🪨🕳
🔍 مترادف: Crack
✅ مثال: A small fissure in the rock widened over time, eventually forming a large chasm
۱. شکاف. چاک. درز. ترک ۲. ( زمین شناسی ) درزه ۳. ( پزشکی ) شیار
مثال:
Then we split the earth, making fissures in it
سپس ما زمین را شکافتیم، در آن شکافهایی ایجاد کردیم.
�ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا�
پزشکی:
شیار: fissure
شکن: gyrus
شکاف: sulcus
پزشکی: شیار
اِشکفت
[پزشکی] ترک، شقاق
در مهندسی نفت و زمین شناسی:
Fracture:شکستگی
سایز:بیشتر از 100 میکرون
Fissure:درزه
سایز:بسیار کوچک ( کوچکتر از 100 میکرون )
fissure ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: شکافه
تعریف: سطح شکست یا ترک در سنگ که در امتداد آن جداشدگی واضح وجود دارد و اغلب با مواد کانه‏دار پر می شود|||متـ . درزۀ باز open joint
⁦✔️⁩شکاف، تفاوت دیدگاه و اختلاف نظر
FOREIGN POLICY
Maximum fissures: Iran nuclear deal talks head toward oblivion
. . .
Expectations are low as talks resume following a lengthy hiatus and an Iranian election
. . .
POLITICO. com
شکاف، تَرَک، درز
چین
چوروک
اختلاف نظر

هوازده ، متلاشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس