fissionable

/ˈfɪʃənəbl̩//ˈfɪʃnəbl̩/

معنی: شکافت پذیر، قابل شکستن و تقسیم
معانی دیگر: قابل شکستن وتقسیم، شکافت پذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of fission.

جمله های نمونه

1. The plants generated fissionable materials for nuclear bombs during the Cold War.
[ترجمه گوگل]این نیروگاه ها مواد شکافت پذیر برای بمب های هسته ای در طول جنگ سرد تولید کردند
[ترجمه ترگمان]این نیروگاه ها مواد fissionable را برای بمب های هسته ای در طول جنگ سرد تولید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To produce ( fissionable material ) in a breeder reactor.
[ترجمه گوگل]برای تولید (مواد شکافت پذیر) در یک راکتور پرورش دهنده
[ترجمه ترگمان]تولید (مواد fissionable)در رآکتور بارآور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To add nonfissionable matter to ( fissionable material ) so as to prevent use in an atomic weapon.
[ترجمه گوگل]برای افزودن مواد غیرقابل شکافت به (مواد شکافت پذیر) تا از استفاده در سلاح اتمی جلوگیری شود
[ترجمه ترگمان]برای اضافه کردن ماده nonfissionable به مواد (fissionable)به گونه ای که از استفاده در یک سلاح اتمی جلوگیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fertile meaning the none fissionable uranium 23
[ترجمه گوگل]بارور به معنای اورانیوم غیرقابل شکافت 23
[ترجمه ترگمان]در \"حاصلخیز\"، هیچ یک از این دو کشور به اورانیوم غنی شده نیاز ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. May apply to being complex may the fissionable material critical computation, like pair of non- uniform even system critical computation.
[ترجمه گوگل]ممکن است برای پیچیده بودن محاسبات بحرانی مواد شکافت پذیر، مانند یک جفت محاسبات بحرانی حتی سیستم غیر یکنواخت اعمال شود
[ترجمه ترگمان]می توان درخواست کرد که پیچیده بودن، محاسبات بحرانی مادی را، مانند یک جفت محاسبات انتقادی یکنواخت، مورد انتقاد قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fissionable material defined by the preceding paragraph should be reported to the Atomic Energy Council once every half-year.
[ترجمه گوگل]مواد شکافت پذیر تعریف شده در بند قبل باید هر نیم سال یکبار به شورای انرژی اتمی گزارش شود
[ترجمه ترگمان]ماده fissionable تعریف شده توسط پاراگراف قبل باید یک بار در هر نیم سال به شورای انرژی اتمی گزارش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The isotope of uranium with mass number23 fissionable with slow neutrons.
[ترجمه گوگل]ایزوتوپ اورانیوم با جرمی 23 قابل شکافت با نوترون های کند
[ترجمه ترگمان]ایزوتوپ اورانیوم با جرم جرمی number۲۳ با نوترون های کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They leave open with what determination Washington will pursue the elimination of the existing stockpile of North Korean nuclear weapons and fissionable materials.
[ترجمه گوگل]آنها با اراده ای که واشنگتن برای از بین بردن ذخایر موجود تسلیحات هسته ای و مواد شکافت پذیر کره شمالی دنبال خواهد کرد، باز می گذارند
[ترجمه ترگمان]آن ها با آنچه واشنگتن مصمم به حذف ذخایر موجود سلاح های هسته ای کره شمالی و مواد fissionable خواهد بود، باز خواهند ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The prime example is the element uranium (U), which occurs naturally as two isotopes-the lighter, fissionable U-235 and the heavier, non-fissionable U-23
[ترجمه گوگل]مثال اصلی عنصر اورانیوم (U) است که به طور طبیعی به صورت دو ایزوتوپ وجود دارد: سبکتر، U-235 شکافت پذیر و U-23 سنگین تر و غیرقابل شکافت
[ترجمه ترگمان]مثال اصلی، اورانیوم عنصر (U)است که به صورت طبیعی به عنوان دو ایزوتوپ، the U - ۲۳۵ و سنگین تر و غیر - U شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The idea is that it produces more plutonium than the plant needs to run, providing fissionable material usable elsewhere in the nation's nuclear program.
[ترجمه گوگل]ایده این است که پلوتونیوم بیشتر از نیاز نیروگاه برای کارکردن تولید می کند و مواد قابل شکافت قابل استفاده در جاهای دیگر برنامه هسته ای کشور را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این ایده این است که پلوتونیوم بیشتری نسبت به نیاز گیاه تولید می کند و مواد fissionable قابل استفاده در جای دیگری در برنامه هسته ای ملی را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The atomic energy agency could be made responsible for the impounding, storage, and protection of the contributed fissionable and other materials.
[ترجمه گوگل]آژانس انرژی اتمی می‌تواند مسئول توقیف، ذخیره‌سازی و حفاظت از مواد شکافت‌پذیر و مواد دیگر باشد
[ترجمه ترگمان]آژانس انرژی اتمی می تواند مسیول توقیف، ذخیره سازی و حفاظت از the و مواد دیگر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In a hole in the center of this system is placed a subcritical sphere of fissionable material.
[ترجمه گوگل]در یک سوراخ در مرکز این سیستم یک کره زیر بحرانی از مواد شکافت پذیر قرار داده شده است
[ترجمه ترگمان]در یک حفره در مرکز این سیستم، یک کره subcritical از مواد fissionable قرار داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The system has enhanced capabilities to recognize the elemental content of a container which can be used to detect concealed explosive and fissionable materials.
[ترجمه گوگل]این سیستم قابلیت های افزایش یافته ای برای تشخیص محتوای عنصری یک ظرف دارد که می تواند برای شناسایی مواد منفجره پنهان و قابل شکافت استفاده شود
[ترجمه ترگمان]این سیستم قابلیت های خود را برای تشخیص محتوای اساسی یک کانتینر که می تواند برای تشخیص مواد منفجره و مواد fissionable مورد استفاده قرار گیرد، افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The reaction is slowed by a combination of depletion of the fissionable material and expansion of the core.
[ترجمه گوگل]واکنش با ترکیبی از تخلیه مواد شکافت پذیر و انبساط هسته کند می شود
[ترجمه ترگمان]واکنش با ترکیبی از تخلیه مواد fissionable و انبساط هسته کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An atomic bomb uses conventional explosives to slam together two lumps of fissionable material, usually uranium-235 or plutonium-23
[ترجمه گوگل]یک بمب اتمی از مواد منفجره معمولی برای کوبیدن دو توده از مواد شکافت پذیر، معمولاً اورانیوم 235 یا پلوتونیوم 23 استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]یک بمب اتمی از مواد منفجره معمولی استفاده می کند تا دو توده مواد fissionable را به هم بزند که معمولا اورانیوم ۲۳۵ یا پلوتونیوم - ۲۳ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکافت پذیر (صفت)
fissionable

قابل شکستن و تقسیم (صفت)
fissionable

تخصصی

[زمین شناسی] شکاف پذیر به هسته هایی گویند. مانند اورانیوم و پلوتونیوم. که قابل شکافت می باشند.

انگلیسی به انگلیسی

• splittable; cleavable; dividable; capable of undergoing fission

پیشنهاد کاربران

بپرس