fishwife

/ˈfɪʃwaɪf//ˈfɪʃwaɪf/

معنی: زن سلیطه، زن ماهی فروش، زن بدزبان
معانی دیگر: (زن) ماهی فروش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fishwives
(1) تعریف: a loud, vulgar, scolding woman.

(2) تعریف: a woman who sells fish.

جمله های نمونه

1.
(زن) ماهی فروش

2. The fishwives pack up at lunchtime.
[ترجمه گوگل]زنان ماهی در وقت ناهار وسایل خود را جمع می کنند
[ترجمه ترگمان]زنان خانه دار در موقع ناهار به خواب می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She cursed like a fishwife.
[ترجمه گوگل]مثل یک زن ماهی فحش داد
[ترجمه ترگمان]او مثل احمق ها فحش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is acting like a fishwife. Someone should shut her up!
[ترجمه گوگل]او مانند یک زن ماهی رفتار می کند یکی باید ساکتش کنه!
[ترجمه ترگمان]او مثل یک زن ماهی فروش رفتار می کند یکی باید دهنشو ببنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Did Lord Eddard father you on a fishwife?
[ترجمه گوگل]آیا لرد ادارد شما را از یک زن ماهی گرفت؟
[ترجمه ترگمان]آیا لرد دارد دارد زن می گیرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was screaming at me like a fishwife.
[ترجمه گوگل]مثل یک زن ماهی سرم فریاد می زد
[ترجمه ترگمان]مثل یک زن ماهی فروش به من داد می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I owe my fishwife day to the prefecture.
[ترجمه گوگل]من روز زن ماهی ام را مدیون استان هستم
[ترجمه ترگمان]من وقت fishwife را به فرمانداری مدیونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When anyone attempted to move them or clean up, she screamed at them like a fishwife.
[ترجمه گوگل]وقتی کسی سعی می کرد آنها را جابجا کند یا تمیز کند، مثل یک زن ماهی بر سر آنها فریاد می زد
[ترجمه ترگمان]وقتی هر کسی سعی می کرد آن ها را تکان دهد یا تمیز کند، مثل یک زن ماهی فروش به آن ها فریاد می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Never in a million years would I become that shrewish fishwife shrieking from the doorway because my husband had spent the night carousing with the boys in avoidance of his husbandly duties.
[ترجمه گوگل]هرگز در یک میلیون سال دیگر به آن زن ماهی زرنگی تبدیل نمی‌شوم که از در خانه فریاد می‌کشد، زیرا شوهرم شب را با پسرها به دور از وظایف شوهرانه‌اش گذرانده بود
[ترجمه ترگمان]من هرگز در یک میلیون سال به این خاطر نبودم که fishwife شیطانی از در خارج می شد، زیرا که شوهرم آن شب با پسران خود که می کوشید تا از وظایف husbandly خودداری کند، از در خارج می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a phrase for what I'd become: A fishwife.
[ترجمه گوگل]یک عبارت برای آنچه من تبدیل شده بودم وجود داشت: یک زن ماهی
[ترجمه ترگمان]یک جمله برای چیزی بود که من تبدیل به یک زن ماهی فروش می شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زن سلیطه (اسم)
fishwife

زن ماهی فروش (اسم)
fishwife

زن بدزبان (اسم)
fishwife

انگلیسی به انگلیسی

• woman who sells fish; loud shrewish woman, vulgar coarse woman (derogatory)
if you refer to a woman as a fishwife, you mean that she is coarse or bad-tempered and has a loud voice; an informal word.

پیشنهاد کاربران

a she - devil ( =evil woman )
1. ( عامیانه ) زن خشن، زن بداخلاق، زنی که فریاد میزنه.
2. ( قدیمی ) زن ماهی فروش ( fish - fag or fishlass ) .
مثال:
To gossip like an old fish wife
زن پاچه ورمالیده
زن سلیطه

بپرس